۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

سیری در جفنگیات عبدالکریم سروش (13)


(حسین حاج فرج دبّاغ)   
 
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

پیشکش به

 پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷) 
سردار سلحشور توده 
افسر توپخانه /  مترجم
 اعدام در  زندان اوین

عبدالکریم سروش 

اینان می گویند همه جهان مسلمان شوند، تا سعادتمند شوند
آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

آنها می گویند خدا با ما ست
 اینها می گویند تاریخ با ماست الخ .

 این دگما تیسم به نظر من یکی‌ از آن نقاط اصلی‌ پیوند بین بینش مارکسیستی و تفسیر روحانیت بقدرت رسیده از اسلام است
 وهمین است سبب آشتی نهایی ونهانی روحانیان با مارکسیسم
وقهر آشکارشان با لیبرالیسم، تفسیری که اکنون حاکمیت دارد.  

·        این بخش پایانی این جفنگ عبدالکریم است.

·        عبدالکریم در این بخش پایانی برای نتیجه گیری نهائی به مقایسه کمونیسم با تفسیر روحانیت شیعه از اسلام مبادرت می ورزد:

1
اینان می گویند همه جهان مسلمان شوند، تا سعادتمند شوند
آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

·        فرمولبندی را باش:
·        عبدالکریم در مقایسه ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی با کمونیست ها سنگ تمام می گذارد، بی آنکه حتی به روی مبارک خویش بیاورد:

الف
اینان می گویند همه جهان مسلمان شوند، تا سعادتمند شوند

·        ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی در نهایت خیرخواهی و دموکراسی گرائی، توصیه می کنند که «همه جهان مسلمان شوند تا سعادتمند شوند.»

ب
آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

·        اکنون که نوبت به کمونیست ها می رسد، عبدالکریم با پتک «باید»، از استبدادگرائی، دیکتاتوری و توتالیتاریسم کمونیسم پرده برمی دارد.
·        بدین طریق و با این ترفند، ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی به آب زمزم شسته می شود و کمونیست ها به لجن کشیده می شوند.
·        مار هفت خط و خال به عبدالکریم می گویند و نه به کس و چیز و جانوری دیگر.

2
آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

·        در این جفنگجمله عبدالکریم ضمنا از بی سوادی خود او پرده برمی افتد:

الف
·        اولا مارکسیست ها هرگز برای کسی تعیین تکلیف نمی کنند.
·        تنها تسلیحات مارکسیست ها، روشنگری علمی و انقلابی و دفاع بی چون و چرا از حقیقت عینی است.
·        هارت و پورت و امربه معروف و نهی از منکر کسب و کار ایده ئولوژی های دیگر است و نه مارکسیسم ـ لنینیسم.

ب
·        مارکسیست ها کتاب نمی نویسند که کمونیست پروری کنند.
·        مارکسیست ها نه نوچه این و آن می شوند و نه این و آن را به درجه  نوچه خود تنزل می دهند.
·        مارکسیست ها از سوئی، طرفدار اصیل آزادی، برابری و خواهری ـ برادری انسان ها هستند و از سوی دیگر، طرفدار خود اندیشی و خود مختاری آنها.
·        عبدالکریم و حواریون بی خبر از خدا و خرمایش، قیاس به نفس می فرمایند و فکر می کنند که همه مثل خودشان اند.  

ت
آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

·        ضمنا از عبدالکریم و امثالهم چه پنهان که «همه نمی توانند کمونیست شوند.»
·        حتی همه اعضای طبقه کارگر نمی توانند کمونیست شوند.
·        عبدالکریم سوراخ دعا را در این زمینه نیز گم کرده است.
·        برای کمونیست شدن باید فیلسوف شد.
·        باید با تفکر مفهومی عمیقا آشنا شد.
·        عبدالکریم خیال می کند که کمونیست شدن به آسانی مسلمان شدن است:
·        بر زبان راندن دگم «لا اله الا الله»، همان و مسلمان شدن عنقریب، همان.
·        مارکسیسم نماینده دیالک تیک عینی است که فاتحه بلند بالائی بر دگماتیسم است.
·        در مارکسیسم دگمی جز حقیقت عینی وجود ندارد تا کسی آن را بر زبان راند و کمونیست شود.
·        برای کمونیست شدن باید حقیقت عینی پرست گشت و برای اشاعه آن و دفاع بی چون و چرا از آن سنگر کند و جبهه گرفت.

پ
 آنها هم می گویند همه باید کمونیست شوند.

·        بلحاظ درک تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی نیز «همه نمی توانند کمونیست شوند.»

·        مارکسیسم ـ لنینیسم را نمی توان با خواندن کتب کلاسیک های آن فرا گرفت.

·        مارکسیسم ـ لنینیسم، ایده ئولوژی است.
·        مارکسیسم ـ لنینیسم ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش است.

·        به همین دلیل هم همه نمی توانند آن را از آن خود کنند.

·        انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها از صافی های چه بسا تنگمنفذ طبقاتی می گذرد.
·        اعضای توده های مولد و زحمتکش فقط می توانند مارکسیسم ـ لنینیسم را از آن خود کنند و نه هر ننه مرده از ره رسیده ای.

ث
·        مارکس و انگلس و لنین و غیره هم تنها به شرط ورود با تمام وجود به سنگر طبقاتی توده های مولد و زحمتکش بوده که توانسته اند به کشف حقیقت عینی نایل آیند.

·        این ادعای عبدالکریم مثل بقیه دعاوی او جفنگی بیش نیست.
·        برای آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم باید گنجینه ای از تجارب شخصی و تاریخی داشت و به تمرین عرقریز تفکر مفهومی تن در داد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر