۱۳۹۴ آبان ۱۹, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (385)


پروفسور دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان شین میم شین

فصل هشتم
بخش پنجم
ایده ئولوژیزه کردن کاپیتالیسم
ماکس وبر

پیشکش
 به
 عبدالحسین نوشین 
(1285 ـ 1350)

125
·        بی دلیل نیست که این پیوند در کانون بحث مربوط به «ارزشداوری» ماکس وبر قرار دارد که در آن، بر خلاف تصور عمومی رایج، مسئله زیر نقش فرعی بازی می کند:
·        «ساده ترین مطالبه این است که محقق و یا مؤلف، تشخیص حقایق امور امپیریکی را و ارزیابی عملی اش را، یعنی مطلوب و یا نامطلوب تلقی کردن این حقایق امور را، یعنی موضعگیری «ارزیابانه» را نباید با هم قاطی کند.»

·        (کسلر، «مقدمه ای بر بررسی های ماکس وبر»، ص 183،
·        ماکس وبر، «معنای عاری از ارزش بودن علوم اجتماعی» در ماکس وبر، «جامعه شناسی، تحلیل های تاریخی ـ جهانی، سیاست»، ص 263
·        همانجا، ص 263)

126
·        هدف ماکس وبر ـ در عوض آن ـ در بحث راجع به ارزش، عمدتا توجیه کسب و کار علمی در «وابستگی به ارزش» مبتنی بر «نوع ایدئال» است:
·        (همانجا، ص 275)   

الف
·        ماکس وبر، اولا می کوشد  ضمن روشن کردن اجتناب ناپذیری توجه به آن پیوند، تشکیل و فونکسیون اجتماعی ـ مشخص معنای فرهنگی و ایده های ارزشی را در مه انتزاعی گشته غلیظی از دیده ها پنهان سازد.
 
ب
·        ماکس وبر، ثانیا تصمیمگیری محقق نسبت به این و یا آن معنای فرهنگی و نسبت به این و یا آن ایده ارزشی را به سطح دلبخواهی و ایراسیونال (ضد عقلی) ارتقا می دهد که فقط دسی سیونیسم (تصمیمگیری گرائی) را مجاز می دارد که در آن، «نهایتا همیشه و همه جا نه فقط سخن از بدیل و آلترناتیو، بلکه سخن از نبرد حیاتی ـ مماتی صرفنظر ناپذیر است، نبردی که به نبرد خدا با ابلیس شباهت دارد.»
·        (ماکس وبر، همانجا، ص 272) 

·        (دسی سیونیسم  (تصمیمگیری گرائی) به تئوری سیاسی ـ حقوقی اطلاق می شود که تصمیمگیر و تصمیکیری را در کانون تأملات خود قرار می دهد.
·        برای دسی سیوینسم نه محتوای تصمیم و نه اثبات صحت و سقم تصمیم، بلکه فقط خود تصمیم اهمیت دارد. 
·        دسی سیونیسم به همین دلیل هرگز نمی تواند دلیلی عام و معتبر راجع به ارزش ها و مواضع اخلاقی ارائه دهد. 
·        از این رو، در طرز تفکر دسی سیونیستی، تصمیم انسان ها در زمینه این و یا آن عمل، دلبخواهی و غیر قابل توجیه از طریق تحلیل منطقی و بر پایه معیارهای اخلاقی می ماند. مترجم)      

127
·        آنچه که بدین طریق در «طرح های» ماکس وبر موسوم به «انواع ایدئال» مطرح می شود، اگرچه به عنوان چیز سرنوشتیِ منسوب به ارزش و به همین دلیل، نهایتا برای توجیه تجسم (برون آئی) دسترس ناپذیر فردیت «خودمختار و خلاق» تفسیر می شود، در واقع طرز تفکر اجتماعی مشخصی است که با این فردیت وساطت می شود، ولی بازتاب نیافته می ماند (یعنی ماهیتش توضیح داده نمی شود.)

128
·        از این رو، «نوع ایدئال» ماکس وبر، بطور کلی پیشداوری کلاسیکی است.

129

·        بویژه نوع ایدئال ماکس وبر از کاپیتالیسم، به مثابه «پیشداوری» ایده ئولوژی طبقه بورژوازی، خود افشاگر است:
·        در این نوع ایدئال ماکس وبر، مناسبات مبتنی بر استثمار و سرکوب و ستم کاپیتالیستی به مثابه ضرورت تفکیک ناپذیر راسیونالیزاسیون و ایندیویدوئالیزاسیون استیلیزه می شود.

·        (استیلیزاسیون یعنی تجرید پدیده ای از طبیعت و یا واقعیت و نمودارسازی آن در خطوط کلی اش. مترجم)


130
·        البته ماکس وبر در ایده ئولوژیزه کردن کاپیتالیسم، احکام معتبر و قانع کننده ای راجع به این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی هم بر زبان رانده است که نباید ناگفته بماند.  

131

·        دفاعیات ماکس وبر از کاپیتالیسم، مثل هر شعور باطل دیگر، مساوی با دروغ نیست.

·        (یعنی حاوی هسته ای حقیقی هم است.
·        اگر دروغ محض باشد، کسی بدان ایمان نمی آورد. مترجم)  

132
·        ماکس وبر هم به همین دلیل برای دفاع از حاکمیت بورژوازی با «هسته ای حقیقی» عمل می کند و به توصیف مشخصات کاپیتالیستی کارخانه ها، فونکسیون دولت و حقوق فرمال و روند بروکراتیزاسیون می پردازد.

133
·        این «هسته حقیقی» را نمی توان و نباید از آثار ماکس وبر حذف کرد.
·        اما آن را باید به اصطلاح، رمزگشائی کرد.   

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر