۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (19)

اثری از حسین رزاقی
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

ژیگولتر دوم
  سیستم های اجتماعی اسکلت های جامعه اند.

·        سیستم یعنی چی؟

·        سیستم در دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم وجود دارد.
·        هر سیستمی از عناصری تشکیل می یابد.
·        عناصر سیستم اما در پیوند معینی با یکدیگر قرار دارند.
·        این پیوند، ساختار نامیده می شود:
·        ساختار یعنی نحوه پیوند عناصر هر سیستم با یکدیگر.

1

·        داس و چکش و چرخ خیاطی هر سه سیستم های متفاوتند.
·        یعنی از عناصری تشکیل یافته اند.
·        از اتم های آهن تشکیل یافته اند.
·        میان داس و چکش و چرخ خیاطی فرق ماهوی وجود ندارد.
·        اگر هر سه را ذوب کنند، مشتی آهن حاصل می شود.
·        تنها فرقی که آنها با یکدیگر دارند، این است که ساختارهای آنها متفاوت است.
·        یعنی نحوه پیوند اتم های آهن آنها مختلف است.

2
·        دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم یکی از دیالک تیک های مارکسی است.
·        مارکس در تجزیه و تحلیل جامعه سرمایه داری، دیالک تیک فرم و محتوا را ناکافی می بیند و به کشف و فرمولبندی این دیالک تیک می پردازد.
·        بخش مهمی از کاپیتال مارکس تدوین  مفاهیم، مقولات و شناخت افزارهای دیالک تیکی است.
·        به همین دلیل، همه علما بر آنند که بدون درک دیالک تیک، نمی توان به درک «کاپیتال» مارکس نایل آمد. 

3
سیستم های اجتماعی اسکلت های جامعه اند.

·        اگر منظور ژیگولتر دوم از اسکلت، فرم باشد، نمی توان سیستم های اجتماعی را، مثلا سیستم اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی و یا سرمایه داری را در فرم آن خلاصه کرد.
·        برای اینکه فرم محض وجود ندارد.
·        هر فرمی حاوی محتوائی است.
·        جامعه بشری هم همیشه دیالک تیکی از فرم و محتوا ست و یا دیالک تیکی از عنصر ـ ساختار ـ سیستم است.

4
سیستم های اجتماعی اسکلت های جامعه اند.

·        جامعه بشری بطور کلی، یعنی بی اعتنا به اینکه برده داری باشد و یا فئودالی و یا سرمایه داری و یا سوسیالیستی، دیالک تیکی از فرم و محتوا ست:
·        دیالک تیکی از مناسبات تولیدی و نیروهای مولده است:
·        مناسبات تولیدی فرم (اسکلت)  جامعه بشری اند و نیروهای مولده محتوای آن.
·        منظور ژیگولتر دوم هم از اسکلت ـ به احتمال قوی ـ مناسبات تولیدی است.
·        مناسبات تولیدی به مناسبات و روابطی اطلاق می شود که انسان ها در تولید مایحتاج مادی با هم برقرار می سازند.
·        در قلب مناسبات تولیدی، مناسبات مالکیت قرار دارد.
·        مثلا در مناسبات تولیدی برده داری، اشرافیت برده دارمالک همه چیز و حتی خود برده ها ست و برده ها بی همه چیزند.
·        ابزار واره اند.
·        ابزار سخنگو هستند.
  
·        مراجعه کنید به  نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

5
سیستم های اجتماعی اسکلت های جامعه اند.
تار و پود جوامع انسانی اند.

·        ایراد این فرمولبندی ژیگولتر دوم، ساده کردن حقایق علمی است:
·        اگر ژیگولتر دوم قصد آموزش اساسی ترین دیالک تیک جامعه بشری را در سر داشت، به این جمله اکتفا نمی ورزید.

·        چالب اما ادامه سخن او و ضمنا رهنمود چپ اندر قیچی او به نوچه های زمینگیر است:  

6

سعی کنیم اسکلتی انسانی برای جامعه مان انتخاب نمائیم

·        مناسبات تولیدی، مناسباتی عینی است.

·        لنین برای خر فهم کردن قضیه، می گوید:
·        مادی است.

·        مارکس و انگلس صدها بار تصریح می کنند که انسان ها همه از دم و بدون استثناء تحت مناسبات تولیدی معینی از مادر زاده می شوند.


·        ایراد جفنگ ژیگولتر هم همین جا ست:
·        مناسبات تولیدی را کسی انتخاب نمی کند و نمی تواند هم انتخاب کند.
·        مناسبات تولیدی اوبژکتیو است و نه سوبژکتیو.
·        اتفاقا قضیه درست بر عکس رهنمود ژیگولتر دوم است:
·        اسکلت اعضای جامعه را انتخاب می کند و نه برعکس.
·        مناسبات تولیدی آش کشک خاله است.

·        اگر خردمند خردگرائی جای ژیگولتر دوم بود، می گفت:
·        به مناسبات تولیدی بیندیشیم که ساختار اقتصادی جامعه و زیربنای جامعه است.

·        برای تأمین سعادت خلق باید به تحولات زیربنایی اندیشید.
·        به عبارت دقیقتر، باید به دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی اندیشید.
·        چون در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده از آن  محتوا ست:
·        در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده هم نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
·        کشوری که در نظامات ماقبل سرمایه داری بسر می برد، یعنی با گاو و خر به تولید مایحتاج مادی جامعه مشغول است، نمی تواند به سوسیالیسم بپرد.
·        وظیفه هر میهن پرستی است که نیروهای مولده جامعه را توسعه دهد تا شرایط اقتصادی و اجتماعی لازم برای تشکیل جامعه سوسیالیستی آماده گردد.
·        در افغانستان اگر حزب کمونیست هم قدرت را به دست گیرد، چاره ای جز انجام وظایف بورژوائی انقلاب اجتماعی و قبل از همه توسعه نیروهای مولده نخواهد داشت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر