۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (27)


امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)  (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین

زندگی
  
نگاه کن،
هنوز آن بلند دور
آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزو ست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای او ست.

به بوی یک نفس در آن زلال، دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

·       معنی تحت اللفظی:
·       به امید یک نفس دم زدن ـ حتی ـ در آن سپیده دم، شایسته است که هزار بار بر زمین افتی و دو باره پا شوی و رو بدان بلند دور نهی.

1

·       سایه پس از تشریح تجسمی ایدئال، یعنی کعبه آمال در هیئت «آن بلند دور، آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور»، به عبارت دیگر، پس از تشریح تئوری رهایش اجتماعی، مخاطب خود را و در بدترین حالت، یعنی در قحط همراه و هماندیش و همرزم، خود را به پراتیک رهائی بخش، به عمل انقلابی فرا می خواند.
·       رسیدن به کعبه آمال ارزش آن را دارد که هزار بار بیافتی و دو باره برخیزی و رو به کعبه نهی!

·       وقتی حریفی از سایه به عنوان «سرباز سلحشور اردوی کار» نام می برد، به همین دلیل است.

·       سایه این شعر را به احتمال قوی در همین روزهای تیره تر از شب سروده است.
·       در روزهائی که قحط همراه و همرزم و هماندیش است.

2
به بوی یک نفس در آن زلال، دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

·       سایه در این بند شعر، عظمت کعبه آمال را، ایدئال را و ضرورت نیل بدان را یادآور می شود و تحمل رنج و درد و مشقات راه را دلیلی بر سر باز زدن از حرکت و پیشرفت نمی داند.
·       در همین بند شعر سایه، سماجت خارائین و سرسختی خارق العاده روح خروشان شاعر شعله می کشد.

3


·       سایه می داند که آلترناتیو و بدیل دیگر بر کعبه آمال و ایدئال، سقوط بشریت به قهقرای بربریت مخوف است.
·       به قول شیر زن انقلاب پرولتری آلمان، روزا لوکزمبورگ، راه سومی در دیدرس نیست:
·       «یا سوسیالیسم و یا بربریت!»

4

·       سایه می داند که در صورت انفعال، غفلت و سستی سپاه کار، سرمایه دمار از روزگار بشریت اسیر در خواهد آورد و حتی نوشیدن جرعه ای آب را به حسرتی عظیم بدل خواهد ساخت.

5

·       سایه می داند که در جا زدن در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی واپسین می تواند برای بشریت خیلی گران تمام شود و حاصل کار عرقریز هزاران ساله می تواند بر باد رود و همه دستاوردهای تمدن بشری نابود شود.
·       مبارزه ی انقلابی همانقدر برای بشریت ضرورت مبرم دارد که تنفس هوای تازه برای هر ارگانیسم و اندام.

چه فکر می کنی،
جهان چو آبگینه ی شکسته ای است،
که سرو راست هم در او شکسته می نمایدت؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       چه فکر می کنی؟
·       فکر می کنی که جهان شیشه ی شکسته ای است که حتی سرو راست در آن شکسته بنظر می رسد؟

1

·       درک منظور سایه از این بند شعر آسان نیست.
·       جهان تحت سلطه سرمایه در واقع به «آبگینه ی شکسته» شبیه است و حتی سرو راست قامت در آن شکسته نمودار می گردد.
·       به زبان فلسفی، انعکاس و بازتاب جهان وارونه در آئینه ضمیر بشری، طبیعتا وارونه خواهد بود.
·       شعور وارونه نتیجه طبیعی جهان وارونه است!

2
چه فکر می کنی،
جهان چو آبگینه ی شکسته ای است،
که سرو راست هم در او شکسته می نمایدت؟

·       شلاق انتقادی سایه اما به احتمال قوی بر گرده کسانی فرود می آید که پس از شکست سپاه کار، حتی حقانیت لنین را و انقلاب اکتبر را زیر علامت سؤال قرار داده اند.
·       به زبان سایه، «سرو راست راستین را حتی شکسته نمودار می سازند!»

3

·       می توان گفت که در این بند شعر، دفاعیه شاعرانه ای از حقانیت رزم توده ها صورت می گیرد.
·       دفاعیه ای از راستی راستین سرو توده های مولد و زحمتکش جهان، علیرغم گرد و غبار چشم کور کن و عوامفریبی تمام ارضی جاری!

 چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       کوه انگار در این شامگاه تنگ، چنان در کمین دره ها نشسته که راه بسته نمودار می گردد.

1

·       سایه در این بند شعر، جفت دیگر دیالک تیک بینشی مد روز را به نقد می کشد، تا از دیالک تیک فلج کننده ی زیر پرده بر دارد:
·       از دیالک تیک انکار راستی سرو راستین و اثبات بسته بودن راه ها به دلیل کوه وارگی سرمایه.
·       از دیالک تیک تحقیر و تجلیل!
·       از دیالک تیک تحقیر کردوکار توده و تجلیل از قدرت و عظمت طبقه حاکمه!

2

پست مدرنیسم

·       تصور و تصویر سایه از روانشناسی حاکم تحت جو شکست، تصور و تصویری فوق العاده رئالیستی است.
·       سرمایه چنان قدر قدرت جلوه داده می شود که هر اعتراضی حتی بی ثمر بنظر می رسد.
·       هر راه نجاتی از مخمصه حتی بسته بنظر می رسد.
·       پست مدرنیسم دریده و رسوا یکه تاز میدان ها ست و همه ارزش های مادی و معنوی را در همه عرصه ها در هم می کوبد و پیش می تازد.
·       ارزش فوق العاده ی استنباط شاعر را و بیدارباش مبتنی بر آن را نمی توان به هیچ ترفندی دستکم و نادیده گرفت.
·       سایه در این بند شعر، در تیره ترین شب جامعه و جهان، چراغ می افروزد و تارهای ضخیم یأس و نومیدی را به آتش فروزان شعر می سوزاند.
·       هنر رهائی بخش، همین است دیگر!

زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او، دمی است این درنگ درد و رنج

·       معنی تحت اللفظی:
·       زمان لایتناهی را با معیار و متراژ گام های خود مسنج!
·       برای اینکه این درنگ دردناک رنجبار با توجه به گام زمان، لحظه ای کوتاه تر از آهی حتی بیش نیست.

·       این تئوری از سرتاپا علمی  و حقیقی سایه است.
·       برای سنجش هر چیز باید معیار مناسب یافت.
·       بشریت از این شکست ها کم ندیده است.
·       فرصت های تاریخی دیگری در کمین هر شکستی نشسته اند.
·       نباید واپس کشید و تن به تسلیم داد.
·       این پیام شاعر توده است.

 بسان رود،
که در نشیب دره سر به سنگ می زند،
رونده باش!
امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش!

·       معنی تحت اللفظی:
·       بسان رود که در نشیب دره سر بر سنگ می کوبد و پیش می رود، رونده باش.
·       انتظار اعجاز از مرده بیهوده است، زنده باش!

1
·       این کلام واپسین سایه است.
·       این استنتاج نهائی سایه از تشریح رئالیستی اوضاع  و احوال عینی جهان است.

2

·       سایه حرکت را رهنمود می دهد و نه سکون را!
·       سایه رود وارگی را رهنمود می دهد و نه باطلاق وارگی را!
·       سایه با اشاره بر امید قانونمند، مخاطب خود را به کار و پیکار فرامی خواند و از علافی و نیهلیسم و اگوئیسم و شک و تردید منع می کند.

3

·       دلیل سایه در سنت شیخ شیراز، دلیلی تجربی است:
·       مرده منشاء اعجاز نیست.
·       پس برخیز و رود وار راه خویش به هر زحمت و دردسری به پیش باز کن و از زنده وارگی خود پرده بردار!

پایان

۱ نظر: