۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

تدارک تئوریک توضیح «تئوری شناخت» (44)

شناخت (معرفت) (2)
پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

1

شناخت از دید افلاطون


افلاطون (447 ـ 347 ق. م.)
فیلسوف یونان باستان و از شاگردان سقراط


• بنظر افلاطون، شناخت عبارت از این است که روح غیرمادی و ابدی به تماشای ایده های ابدی و تغییرناپذیر می پردازد، به عبارت دقیقتر ایده هائی را که روزی روزگاری تماشا کرده است، دوباره بخاطر می آورد:
• پس شناخت یک کنش (اکت) روحی است.
• پس شناخت یادآوری مجدد است.
• (افلاطون، «فدون»، ص 20، 25، 27)


• مفهوم شناخت افلاطونی هنوز هم فلسفه ایدئالیستی معاصر (بولزانو، هاسرل، وایت هد) را تحت تأثیر خود دارد.

2
شناخت از دید برکلی

جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

• به نظر برکلی شناخت عبارت است از نظم بخشیدن به مضامین شعور:
• بنظر او ببرکت شناخت تشابهات، هماهنگی ها و انطباق ها کشف می شوند.
• (برکلی، راجع به اصول شناخت بشری، س، 5)

3
شناخت از دید هیوم

دیوید هیوم (1711 ـ 1776)
فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان
از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان
از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک
معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

• به نظر هیوم شناخت عبارت است از بهم پیوستن تصورات
• (هیوم، «بررسی فهم بشری»، ص 7)

• این نظریه هیوم مهمترین منبع مفهوم شناخت را در امپیریوکریتیسیسم تشکیل می دهد:
• شناخت عبارت است از نظم بخشیدن به احساس ها، نام بردن عناصر جهانی، مراحل حیاتی، گیگونومی ها و به عبارت ساده تر هر آنچه که هست.

4
شناخت از دید نئوپوزیتیویسم

موریتس اشلیک (1882 ـ 1936)
فیزیکدان، فیلسوف و مؤسس محفل وین

• نئوپوزیتیویسم (بویژه اشلیک) به پیروی از نظرات هیوم اعلام می دارد که شناخت به معنی علامتگذاری ادراکات و تنظیم آنها ست.

• (اشلیک، «آموزش شناخت عمومی»، فصل اول، ص 11)
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر