۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (59)

شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93)
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض

• معنی تحت اللفظی این بیت:
• اگر عاشقی بر ضد مرض عشق، غرضی مجو!
• بلکه بسان سعدی بی خیال غرض باش!

• سعدی در این بیت، برای ابلاغ اندرز خویش، کدام شناخت افزار دیالک تیکی را توسعه می دهد؟

• اگر عاشقی بر ضد مرض عشق، غرضی مجو!

• به آسانی می توان گفت، که شیخ شیراز در این حکم، دیالک تیک مرض و غرض را توسعه می دهد و عملا تحمل مرض را و بی اعتنائی به غرض (درمان، طبیب) را، یعنی همزیستی با درد عشق را توصیه می کند.

• آیا حق با او ست و یا قصد عوامفریبی دارد؟

• برای پاسخ به این پرسش، بهتر است که شناخت افزار دیالک تیکی عامتر از دیالک تیک مرض و غرض را پیدا کنیم.

• به عنوان مثال:

• غرض (درمان، طبیب) وسیله ای برای غلبه بر مرض (درد) است، وسیله ای برای رهائی جسم و روح از درد است.

گام اول

• با کشف مفهوم «وسیله»، بلافاصله به یاد جفت دیالک تیکی آن می افتیم:
• به یاد مفهوم «هدف» می افتیم.

• بنابرین می توان گفت که سعدی، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک غرض و مرض بسط و تعمیم می دهد.

گام دوم

• اکنون رفتار سعدی با این دیالک تیک عینی را باید مورد برسی قرار دهیم.

• سعدی با دیالک تیک وسیله و هدف (غرض و مرض) چه می کند؟


• سعدی بی اعتنائی به دیالک تیک وسیله و هدف را اندرز می دهد:

• انگار نه انگار که وسیله ای برای نیل به هدف وجود دارد، غرضی (درمان و طبیبی) برای غلبه بر مرضی وجود دارد.

• این اما به چه معنی است؟
گام سوم

• این به معنی مطلق کردن مرض است، مطلق کردن توأم با ستایش مرض است.
• این به معنی تجلیل از ریاضت است.


• با کشف مفهوم «ریاضت» به یاد ضد دیالک تیکی آن، یعنی مفهوم « لذت» می افتیم.

• بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک تحمل مرض و صرفنظر از غرض بسط و تعمیم می دهد.

گام چهارم

• طرز رفتار سعدی با دیالک تیک ریاضت و لذت از جهان بینی او پرده برمی دارد.

• سعدی ریاضت (تحمل مرض، عشق) را مطلق می کند و لذت (غلبه بر مرض، وصل) را مورد صرفنظر قرار می دهد.

• این اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی است که سعدی ریاضت را همه چیز و لذت را هیچ تلقی می کند.
• بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ مسخ و مثله و مخدوش می کند.

• بی اعتنائی به دیالک تیک عینی هستی اما به معنی عوامفریبی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر