۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (50)

می توان گفت ملت ایران که اسیر جادوی آخوند و خرافات مذهبی گشته و در عالم هپروت به سر می برند و به جای دست گذاشتن بر زانوان شان و قد علم کردن، دست بر ضریح و بارگاه امامزاده کشیده و از مُردگان طلب کمک می نمایند، خود مُردگانی متحرک و بی آینده اند و زندگی در چنان جامعه ای، با خوابیدن در یک قبر هیچ تفاونی ندارد.
سرچشمه:
فیس بوک مراد شیخی

• برخورد مراد شیخی به جامعه ایران به احتمال قوی، برخوردی بی تمایز و شتابزده است:

حکم اول
ملت ایران که اسیر جادوی آخوند و خرافات مذهبی گشته و در عالم هپروت به سر می برند.

• جامعه بشری هرگز جامعه ای یکدست و همگون نبوده است.
• ملت ایران به طبقات اجتماعی متفاوت و متضاد تقسیم می شود و هر طبقه اجتماعی بسته به جایگاه خود در تولید اجتماعی از سطح توسعه معرفتی ـ نظری خاصی برخوردار است.

• از این رو، تلون و تنوع بینشی و جهان بینانه در هر جامعه قانونمند و اجتناب ناپذیر است.


• مذهب فقط می تواند به مثابه فرمی از شعور اجتماعی وجود داشته باشد تا هر کس بنا بر جایگاه خاص خود در تولید اجتماعی آن را با محتوای درخور خود پر کند:

• در قابلمه مذهب هر کس آش خود را می پزد.

• همان مذهبی را که تاجری برای توجیه نابرابری در تقسیم ثروت اجتماعی به خدمت می گیرد، دهقان فقیری می تواند برای اثبات حقانیت سوسیالیسم اوتوپیکی (عدل علی) به خدمت گیرد.


• همه جا چنین بوده و چنین خواهد بود.


• اسارت در چنگال خرافات مذهبی و غیرمذهبی و اشاعه آن خاص ایران نیست.

• در همه کشورهای جهان با تفاوت های فرمال (صوری) همین روند و روال رایج است.

• مدافعان و مبلغان حقیقت بهتر است که مدافع و مبلغ حقیقت تام و تمام باشند و نه حقیقت نیم بند!


حکم دوم
به جای دست گذاشتن بر زانوان شان و قد علم کردن، دست بر ضریح و بارگاه امامزاده کشیده و از مُردگان طلب کمک می نمایند.

• مراد شیخی در این حکم در بهترین حالت ـ بسان صادق هدایت و شاملو غیره ـ به تشریح تحقیرگرانه درد می پردازند:
• بیرون گود زندگی ایستادن و تحقیر خفت و ذلت گودنشینان آسان است.

• سطح توسعه فکری نه امری مادر زادی و جبلی و لدنی، بلکه امری اجتماعی و لذا اکتسابی است.


• توده ای که نان بخور و نمیر خود را هر روزه باید از کام اژدهائی هول بدر کشد و کمترین فرصت و امکان برای توسعه سطح تفکر و شناخت و شعور خود ندارد، برای ارضای نیازهای معنوی ـ روحی خود ـ درست بسان ارضای نیازهای مادی خویش ـ به سرچشمه های معنوی به میراث مانده در جامعه و همبود چنگ می زند.


• مذهب فقط افیون نیست.
• مذهب دیالک تیک آه و افیون است.

• مذهب در طول تاریخ همیشه نقش دوگانه ای به عهده داشته است:

• مذهب در آن واحد دیالک تیک اوتوپی و افیون بوده است.

• مذهب تحمل ستم و تسلیم به قدرت برتر را توصیه و توجیه می کند، ولی همزمان وعده نجات اوتوپیکی می دهد.

• در همین وعده نجات اوتوپیکی، نطفه شورش و رهائی نهفته است.

• تمامی جنبش های رهایی بخش دهقانی در قرون وسطی در سراسر جهان زیر لوای مذهب بوده است.


• مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.
• شعور اجتماعی ارتجاعی و کهنه را نمی توان بدون تبلیغ و توسعه شعور اجتماعی انقلابی و نوین از بین برد!
• نفی و نفرین خرافه به خودی خود کارساز نخواهد بود.
• خرافه را باید با علم جایگزین ساخت و برای جایگزین سازی خرافه با علم باید دیالک تیکی از وجود و شعور بکار افتد:
• یعنی هم شرایط اوبژکتیف (عینی) زندگی مردم عوض شود و ببرکت و بدلیل آن شرایط سوبژکتیف آنان دگرگون گردد.

حکم سوم
مردم خود مُردگانی متحرک و بی آینده اند و زندگی در چنان جامعه ای، با خوابیدن در یک قبر هیچ تفاونی ندارد.

• مرده تلقی کردن توده های مردم جامعه از سوی بیرون گود نشستگان خوش و خرم و آسوده، دیری است که مد روز شده است.
• یکی دیگر از شعرای هم میهن مراد شیخی به نام لیلی حقیقت چند روز پیش درست همین موضع مراد را نسبت به توده ها اتخاذ کرده است:

لیلی حقیقت
ای خفتگانِ خاک
آلودگانِ پاک
بیدار چون شدید
یادی ز مُردگانِ محرک چو ما کنید!

• تنها فرقی که لیلی در رابطه با این مسئله با مراد دارند، این است که خود را هم جزو مرده های متحرک می نامند و مستثنی نمی سازند.

• مرده متحرک نامیدن توده ها ـ در بهترین حالت ـ نشانه بی خبری از چند و چون زندگی دشوار آنها ست و در بدترین حالت ـ با پوزش پیشاپیش از لیلی و مراد ـ نشانه بی اعتنائی بدان است.


• یادآوری این حقیقت امر آسان نیست، ولی ضرورت بی چون و چرا دارد:
درنده ترین و بی رحم ترین و بدترین دشمنان بشریت نیز به تحقیر توده های مولد و زحمتکش و نمایندگان ایدئولوژیکی صدیق آنان پرداخته اند:

• از نیچه تا هایدگر، از هیتلر تا پینوچه، از جورج بوش پدر و پسر تا رمزفیلد و چینی!

• لیلی و مراد بیشک حساب شان از حساب نمایندگان فاشیسم و امپریالیسم جدا ست و با حسن نیت دست به پرخاش می زنند تا بلکه راه خروجی از این بن بست تاریخی بیابند.

ماهیت برخورد اما در هر صورت متأسفانه یکی است:
تحقیر توده های «بی همه چیز» مولد همه چیز!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر