۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (53)

انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و او برایش یک غریبه باشد!
اما می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند!
اوریانا فالاچی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
Blue Bird


• عجب جفنگی اویانا فالاچی تحویل خلایق می دهد!

• عدم شناخت کسی بعد از بیست سال، چه ربطی به عدم فراموشی کسی بعد از بیست دقیقه و یا حتی بیست ثانیه دارد؟


• شناخت کسی امری عقلی و عملی است.
• انسان ها برای شناخت ماهیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها باید با آنها گلاویز شوند، آنها را زیر و رو کنند، روی آنها «کار کنند»، آنها را مورد آزمون و آزمایش قرار دهند، تا بالاخره به درون آنها نفوذ کنند و به شناخت شان نایل آیند.
زندگی منفعلانه در کنار کسی که به شناخت او منجر نمی شود.

• شناخت همیشه در روندی فعال و کوشا کسب می شود!

• شناخت همیشه کردوکاری عرقریز و مشقت بار و در عین حال، لذت بخش است!

• برای شناخت چیزی باید تحمل مشقت عملی و نظری، جسمی و فکری را به جان خرید.


• فراموش نکردن کسی پس از بیست دقیقه همبائی می تواند ـ به عنوان مثال ـ به دلایل مختلف زیر پدید آید:

1
عشق

• می توان در طرفة العینی کسی را دید و عاشق او شد و پس از رفتن او به یادش ماند، به قول اوریانا فالاچی، «فراموشش نکرد!»
• عشق به کسی و فراموش نکردن مادام العمر او می تواند امری مطلقا غریزی ـ عاطفی باشد و کمترین ربط و نیازی به شناخت حقیقی او نداشته باشد.
• چنین کسی هم برای او غریبه ای بیش نخواهد بود!

2
نفرت

• می توان بیست دقیقه بوسیله کسی مورد شکنجه جسمی و یا روحی ـ روانی قرار گرفت و تا آخر عمر فراموشش نکرد.
• کسی که هر سپیده با درد مدام در پا اتاق خواب را ترک می گوید، چگونه می تواند جلاد خود را فراموش کند؟
• این اما ربطی به شناخت جلاد ندارد و با همزیستی بیست ساله با کسی قابل قیاس نیست.
• جلاد هم برای او غریبه ای بیش نیست!

3
لذت

• می توان یکبار در عمر خود در شرایط جسمی و روحی معینی غذائی خورد و چنان تحت تأثیر آن قرار گرفت که مادام العمر به خاطرش داشت، بی آنکه به چند و چون آن غذا واقف باشی!

4
سم

• می توان یکبار در عمر خود از خوردن چیزی مسموم شد و به تحمل عذابی الیم مجبور گشت و هرگز از یاد نبرد.
• بی آنکه کمترین اطلاعی راجع به چند و چون سم یاد شده داشته باشی!

اوریانا فالاچی ظاهرا نمی داند که چه می گوید.
مصاحبت با «بزرگان» سیاست شاید مغزش را تباه کرده است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر