۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (2)

جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسته تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.

امپیریسم
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین
«تفکر تئوریک از هرنوع را می توان تحقیر کرد و خوار شمرد، ولی هرگز نمی توان بدون تفکر تئوریک دو حقیقت امر طبیعی را در پیوند با هم قرار داد و یا به کشف پیوند آندو دست یافت.»
مارکس و انگلس

1
امپیریسم ماتریالیستی
در فلسفه فرانسیس بیکن و جان لاک

فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم


• اولین تئوری شناخت امپیریستی ـ ماتریالیستی بارز را فرانسیس بیکن و بویژه جان لاک بوجود می آورند.
• آموزش جان لاک در ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) توسعه و تکوین ماتریالیستی قطعی می یابد.

2
امپیریسم ایدئالیستی
در فلسفه اسقف برکلی و هیوم

جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

• از سوی دیگر برکلی و هیوم برمبنای آموزش جان لاک، در چارچوب فلسفه های ایدئالیستی ـ ذهنی خود به توسعه تئوری شناخت امپیریستی ـ ایدئالیستی ئی اقدام می کنند که سرمشق تئوری های شناخت امپیریوکریتیسیسم و پوزیتیویسم بطور کلی می شود.

1

• توسعه امپیریسم توسط بیکن و جان لاک و ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) بیانگر مبارزه بلحاظ تاریخی ترقی طلبانه ایدئولوگ های بورژوازی آغازین بر ضد جهانتصویر فئودالی ـ روحانی، بویژه بر ضد متد طبیعت شناسی مبتنی بر گمانورزی و اسکولاستیک قرون وسطی بوده است.

• مراجعه کنید به اسکولاستیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

هیوم

• چون گرایش فلسفی فرانسیس بیکن و جان لاک و هیوم سمتگیری معرفتی ـ نظری عمدتا امپیریستی داشته، عنوان «امپیریسم» ـ بمعنای وسیعتر کلمه ـ برای نامیدن این گرایش فلسفی نیز بکار می رود و اغلب (از سر بی دقتی) از امپیریسم انگلیس نیز سخن می رود.

3

• امپیریسم بطور کلی یک جریان معرفتی ـ نظری ناپیگیر، یکجانبه، ناقص و نارسا ست.

• (اصطلاح «معرفتی ـ نظری» به عنوان صفت برای تئوری شناخت بکار می رود:
• جریان معرفتی ـ نظری یعنی جریان مربوط به تئوری شناخت. مترجم)

4

• امپیریسم اگرچه بدرستی تأکید می ورزد که شناخت با دانش تجربی آغاز می شود و «تنها منبع و سرچشمه معارف ما را احساس ها (حسیات)» (لنین) تشکیل می دهند، اما بطور یکجانبه، مرحله حسی شناخت را با شناخت بطور کلی یکی قلمداد می کند و مرحله عقلی شناخت را، یعنی مرحله ای را که بدون آن شناخت امکان ناپذیر است، نادیده می گیرد.

5

• چون امپیریسم قاعدتا به تصریح این نکته نمی پردازد که دانش تجربی مورد نظر آن، واسطه ای برای شناخت محتوای عینی است، ناپیگیری ئی را به همراه می آورد که هم استخراج نتایج ماتریالیستی را امکان پذیر می سازد و هم استخراج نتایج ایدئالیستی ـ ذهنی را.

6

• و بالاخره، چون امپیریسم دانش تجربی را یا بطرزی معیوب بمثابه نتیجه صرف تأثیرات جهان خارج، نتیجه کار حواس انسانی (امپیریسم ماتریالیستی) تلقی می کند و یا به شکلی از اشکال، بمثابه مجموعه احساس ها و یا پیوندهای احساسی محض تلقی می کند (امپیریسم ایدئالیستی)، به شناخت، خصلتی کاملا تماشاگر، منفعل و غیر دیالک تیکی می بخشد.

7

• ماتریالیسم دیالک تیکی اگرچه درک معرفتی ـ نظری درست امپیریسم، بویژه امپیریسم ماتریالیستی را مبنی بر اینکه دانش تجربی مبنای احساس و منبع شناخت است، برسمیت می شناسد، ولی آن را هرگز با شناخت بطورکلی یکی نمی گیرد.

8

• دانش تجربی و احساس باید تفکر تئوریک (انتزاع، تعمیم، تئوری سازی، تجزیه و تحلیل منطقی و غیره) را بدنبال بیاورد، تا شناخت امکان پذیر گردد.

9

• و شناخت معیار خود را نه دوباره در دانش تجربی (آنسان که امپیریسم می خواهد)، بلکه در پراتیک و با پراتیک بدست می آورد.

10

• به قول لنین، «برای فهم قضایا باید از مرحله امپیری (تجربه) فراتر رفت و به مرحله عام رسید.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 196)

11

• امپیریسم پیگیر در آخر کار به علم راه نمی برد، بلکه از آن فاصله می گیرد.

12

• به قول مارکس و انگلس، «تفکر تئوریک از هرنوع را می توان تحقیر کرد و خوار شمرد، ولی هرگز نمی توان بدون تفکر تئوریک دو حقیقت امر طبیعی را در پیوند با هم قرار داد و یا به کشف پیوند آندو دست یافت.»

13

• «امپیریسم خوارشمارنده تئوری و مشکوک به هر نوع فکر، راه مطمئنی است که به برهوت خرافات گونه گون منتهی می شود.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص345 ـ 346)

• مراجعه کنید به سنسوئالیسم (حسگرائی)

پایان
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر