۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

پای منبر بزرگان (11)

از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de


میهن جزنی
ترس از «همه با هم»

• کسی از «همه با هم» ترسی ندارد.
• مسئله اصلی نه با هم بودن صرف، بلکه زیر سرکردگی و زیر پرچم کدام طبقه اجتماعی با هم بودن است.
• اگر شما و دوستان استخواندار بورژوای تان راست می گویید، بیائید پلاتفرمی برای جبهه خلق تشکیل دهیم و به پیکار مشترک علیه استبداد و بیداد و عقب ماندگی و ارتجاع در همه فرم های آن برخیزیم.

• اگر شما و دوستان تان به اراده خلق تمکین می کنید، ما مشکلی نداریم.

• کدام جبهه ملی و نهضت آزادی و حزب پان ایرانیست حاضر است، که حق تعیین سرنوشت مولدین و خلق های تحت ستم را برسمیت بشناسد؟

• در زمان دولت موقت همین نهضت آزادی و جبهه ملی بود که سران حزب دموکرات (قاسملو، یونسی، مامدی و غیره) به تهران آمدند.
• بازرگان آنها را حتی به دفتر کارش راه نداده بود.

• دوستان تان از حزب متین دفتری حتی حاضر به تعریف مفهوم «ملت» نیستند و گلوبالیزاسیون را بهانه می آورند.

• مگر همین حزب پان ایرانیست و شخص شخیص مرحوم فروهر نبود که در سال های قبل از کودتا، با چوب و چماق به تظاهرات حزب توده یورش می برد؟
• چه کسی از «همه با هم» هراس دارد؟
• وقتی سران و کادرهای مرکزی حزب توده را شقه شقه می کردند، احزاب و سازمان های بورژوائی و سران سبز کدام موضع را داشته اند.
• همین موسوی درست در شب تیرباران ها به تغییر سیاست غرب نسبت به ایران امید می بست و رفسنجانی علنا حتی از شکنجه بربرمنشانه آنها دفاع می کرد.
• ترس نه از «همه با هم» بودن، بلکه از «تکرار اشتباهات» خطیر است.

میهن جزنی
عدم توجه به تحولات جهانی، از فرو ریختن دیوار برلن و فروپاشی سوسیالیزم واقعاً موجود در شوروی سابق تا روی کار آمدن باراک اوباما و کوشش‌های او برای تنش‌زدائی در سطح جهانی و منطقه‌ای، پیام صلح‌ جویانه و احترام ‌آمیز او به مناسبت سال نوی ایرانی ‌ها برای مردم و دولت ایران و در نتیجه خارج کردن حربه «دشمن خارجی» از دست «دون‌کیشوت‌های اصحاف کهفی» همه و همه سبب تغییر و دگرگونی‌های سیاسی در میان طیف وسیعی از مردم بطورکلی و جوانان بطور اخص و در مجموع بخشی از طبقه متوسط مدرن شهری شد.

• تحلیل کشکی و شلخته میهن را تماشا کنید، که حتی مرغ یخزده در یخچال از شنیدنش خنده اش می گیرد، اگر چندشش نگیرد.
• او چنان از شکست سوسیالیسم سخن می گوید که انگار حادثه خیری بوده و بدان نام «تحولات جهانی» می دهد.

• سقوط را چه کسی صعود می نامد و به قهقرا غلتیدن را چه کسی معراج؟

• میهن هیچ اشاره ای به زیر یوغ رفتن ده ها ملت دیگر در اروپای شرقی و عراق و افغانستان و آذربایجان و گرجستان و غیره نمی کند.
• در نظر میهن، خون میلیون ها عراقی مظلوم و بی گناه اصلا پشیزی نمی ارزد و برای مدافعان «حقوق بشر» کذائی و «حقوق زنان» از طریق جمع آوری امضاء، سرنوشت صدها هزار دختر جوان عراقی و افغانی که مجبور به خودفروشی در فاحشه خانه های اردن و سوریه و لبنان و غیره شده اند، مسئله قابل ذکری نیست.

اما پیام عوامفریبانه باراک اوبامای شیرین زبان صلح جو و محترم، که هر روز درافغانستان، هزاران نفر بی پناه بی گناه را به جهنم موشک های هدایت شونده از واشنگتن می بندد، قند در دهن هر کس آب می کند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر