۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

گشتی در «مدرسه عشق» مجتبی کاشانی (5)

تدریس دین با عرفان در مدرسه عشق!

مجتبی کاشانی (۱۳۲۷ ـ ۱۳۸۳)
شاعر و نویسنده
مدرسه عشق

• در مجالی كه برایم باقی است
• باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
• كه در آن همواره، اول صبح
• به زبانی ساده
• مهر، تدریس كنند

• و بگویند:
• «خدا
• خالق زیبایی
• و سراینده عشق
• آفریننده ما ست!

• مهربانی است كه ما را به نكویی
• دانایی
• زیبایی
• و به خود می خواند!

• جنتی دارد نزدیك، زیبا و بزرگ
• دوزخی دارد
• - به گمانم ـ
• كوچك و بعید!

• در پی سودا نیست
• كه ببخشد ما را
• و بفهماندمان،
• ترس ما بیرون از دایره رحمت او ست!»

*****

• در مجالی كه برایم باقی است
• باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
• كه خرد را با عشق
• علم را با احساس
• و ریاضی را با شعر
• دین را با عرفان
• همه را با تشویق تدریس كنند!

حکم پنجم
و بگویند:
(خدا) جنتی دارد نزدیك، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد - به گمانم ـ كوچك و بعید!

• شاعر اکنون به برشمردن املاک و مستغلات خدا می پردازد:

• خدای مهربانی که خالق زیبائی و سراینده عشق بود، جنت و دوزخ دارد.


• این اما با منطق کودکان هم سازگار نیست.

• مهربانی در قاموس کودکان به معنی فقدان شلاق و شکنجه و آزار و عذاب و توهین و بد و بیراه است.
• خدای مهربان که قاعدتا نباید بنی بشر نافرمان را هر روز هفتاد بار بسوزاند و از زجر ددمنشانه آنان لذت برد!

• به همین دلیل است که شاعر نسبیتی را وارد املاک و مستغلات خدای مهربان می سازد:
• جنت خدا را به چرخش قلمی وسعت می بخشد و نزدیکتر می آورد و دوزخ او را تنگ و تنگتر می کند و به قوه حدس و گمان و با ترس و لرز عیان دورتر می برد.

• شاعر که هرگز قصد کودکفریبی و یا عوامفریبی ندارد.
• عوامفریبان باید شاخ و دم کت و کلفتی داشته باشند!

• چگونه می توان تصورش را حتی کرد که بانی «مدرسه عشق» مار هفت خط و خالی باشد و عوامفریب کارکشته ای!


حکم ششم
در پی سودا نیست كه ببخشد ما را و بفهماندمان، ترس ما بیرون از دایره رحمت او ست!

• تحویل هر روزه دروغ پشت دروغ آنهم اول صبح و علاوه بر این، در «مدرسه عشق»!

• خدای مهربان جنت مند و دوزخمند دریای بیکران رحمت است و هیچ دلیلی بر ترس از عذاب الهی وجود ندارد.


• خوب حالا این سؤال سمج و رودار پیش می آید که پس ملائکه ثبت و ضبط افکار و اعمال بنی بشر و میرغضبان حرفه ای دوزخ برای چیستند؟


حکم هفتم
در مجالی كه برایم باقی است
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
كه خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس كنند!

• حالا که در مدرسه عشق چند و چون خدا نخست تحریف و بعد تدریس شد، نوبت به مواد درسی می رسد:
• شاعر نیرنگبازتر از آن است که ساده لوحان بتوانند تصورش را بکنند.

• ما برای درک این حکم شاعر، مفاهیم او را مورد تأمل قرار می دهیم:

• «خرد» و «عشق»، «علم» و «احساس»، «ریاضی» و «شعر»، «دین» و «عرفان»، «تشویق» و «تدریس»

1
مفاهیم «خرد» و «عشق»

• در مدرسه عشق به فرمان شاعر، خرد باید همراه با عشق تدریس شود.

• معلوم نیست که منظور شاعر از مفاهیم «خرد» و «عشق» چیست.
• شاید در پایان شعر بتوان با جهان بینی شاعر اندکی آشنا شد و منظوش را در زمینه مفاهیم یاد شده دریافت.

• خرد به زعم هگل یعنی فلسفه!
• به دستور شاعر در مدرسه عشق خرد و یا فلسفه باید همراه با عشق تدریس شود.
• عشق اما فی نفسه چیز قائم به ذاتی نیست.

• هر بچه مدرسه ای خواهد پرسید که عشق به چی؟

• عشق انتزاعی فقط به درد عوامفریبی می خورد.
• خرد و یا فلسفه باید همراه با عشق به چی و یا به کی تدریس شود؟

• منظور شاعر که حتما عشق به یکدیگر نیست
و گرنه سر و کله مأمورین پاسداری از عفت و عصمت پیدا می شود و فاجعه اوج می گیرد.

• خطرناکی شعر درست در همین جا ست:

• مشتی یاوه تحویل خلایق داده می شود تا بکمک تخیل و حدس و گمان از انبوهه یاوه بی سر و ته، چیز به درد بخوری اختراع کنند.
• مثلا به این نتیجه برسند که خرد باید همراه با هومانیسم تدریس شود.

• با نتیجه گیری هائی از این قبیل است که برخی ها به ارزیابی شتابزده این جور شعرها می پردازند و برای این جور شعرا هلهله و هورا سر می دهند.


2
مفاهیم «علم» و «احساس»

• این توصیه دوم شاعر است:
• در مدرسه عشق علم (مثلا شیمی و فیزیک و بیولوژی و غیره) باید همراه با احساس و عاطفه تدریس شود.
• کشف منظور شاعر از این اندرز کار ساده ای نیست.

• بیولوژی را چگونه باید همراه با احساس تدریس کنند؟


• بچه مدرسه ها باید نسبت به سلول های نباتی و یا حیوانی عشق بورزند، میکروارگانیسم ها را بغل کنند و ببوسند؟


• مواد چه بسا تهوع انگیز شیمیائی را مثل عطر گل سرخ استشمام کنند؟


• کس چه می داند!


3
مفاهیم «ریاضی» و «شعر»

• تصورش را هم حتی نمی توان کرد که جبر و مثلثات با شعر تدریس شود.
• فرض کنیم که معلم ریاضی ئی پیدا شود که شاعر هم باشد و تدریس شاعرانه ریاضیات را جامه عمل بپوشاند، حالا این سؤال پیش می آید که حسن این جور کارها کجا ست؟
• به چه دلیل باید مثلثات با شعر تدریس شود؟
• اگر تدریس نشود، چه می شود؟
4
مفاهیم «دین» و «عرفان»

• این دیگر نور علی نور است:
• تدریس تعلیمات دینی با مثنوی مولوی!

• شاعر ظاهرا حرف دهنش را نمی فهمد و از منشاء عرفان و فونکسیون آن در قرون وسطی بی خبر است.
• عرفان در قرون وسطی فئودالی به مثابه آنتی تز تئولوژی حاکم وارد صحنه می شود.

• عرفان در عرصه ایدئولوژیکی بسان موریانه سرسخت سیری ناپذیر به خوردن ستون فقرات تئولوژی حاکم می پردازد و آن را از درون تهی و پوک می سازد.

• عرفان حربه انقلابی نطفه های اولیه طبقه متوسط است که دژهای ایدئولوژیکی فئودالیسم را مورد حمله قرار می دهد و اعتبار الهی آنها را درهم می کوبد.

• عرفان با شوری جنون آمیز، ضرورت وجود واسطه میان خلق و خدا را، یعنی ضرورت و لزوم وجود روحانیت و مذهب رسمی را زیر علامت سؤال قرار می دهد و میان خلق و خدا ـ خردستیزانه ـ علامت تساوی می گذارد.


• چگونه می توان در مدرسه کذائی عشق دو چیز متضاد و نافی یکدیگر را همزمان تدریس کرد؟

• مگر چنین چیزی اصولا امکان پذیر است؟


• مذاهب رسمی فقط عناصر ایراسیونالیستی و ضد عقلی عرفان را برای پاسخ به سؤالات سمج بی پاسخ به خدمت می گیرند تا به قول مارتین لوتر ـ کشیش پروتستان ـ به «قحبه موسوم به عقل و خرد» لگام زنند و خود را از شرش خلاص سازند.
• و گرنه عرفان را نمی توان با دین تدریس کرد و دچار مشکلات لاینحل نشد.

5
مفاهیم «تشویق» و «تدریس»

• همه مواد درسی مورد نظر شاعر باید بدون استثناء با تشویق تدریس شوند و نه با تنبیه!

• چرا؟

• شاید شاعر خود می داند که پا به کنام کدامین ددان درنده می نهد:
• تدریس همزمان چیزهای مطلقا نافی یکدیگر می تواند با توفان پرخاش و عصیان عصبی کودکان به تنگ آمده روبرو شود.
• برای پیشگیری پیش اندیشیده از این توفان پرخاش و عصیان عصبی باید به خام و خر کردن کودکان مردم همت گماشت.

منظور شاعر از تشویق نوعی رشوه خوراندن به خیل کودکان عاصی مدرسه عشق است!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر