۱۳۹۱ فروردین ۲۷, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (56)

شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 65 ـ 66)
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری در آمد، شغالی به چنگ

شغال نگونبخت را شیر خورد
بماند آنچه، روباه از آن سیر خورد

• در این حکایت بوستان، درویشی روباه بی دست و پائی را می بیند و از خود می پرسد که با این بی دست و پائی چگونه می تواند شکار کند و از گرسنگی نمیرد.
• آنگا شیری با شکاری سر می رسد و پس مانده شکار شیر را روباه می خورد.
• سعدی با این حکایت به توضیح تئوری «روزی مقرر الهی» می پردازد.

• او برای توضیح تئوری خود و اقناع خواننده کدام شناخت افزار دیالک تیکی را توسعه می دهد و به خدمت می گیرد؟

• ما برای تمرین تفکر مفهومی نگاهی به مفاهیم موجود در این دو بیت می اندازیم:
• شیر، شغال، روباه
1

• شیر روزی روباه را در فرم شغال می آورد.
• سعدی در واقع دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک شیر و روزی رسانی به روباه بسط و تعمیم می دهد.

• شیر که موجود شعورمند و عاطفه مند و خیری نیست تا روزی روباه گرسنه ای را به همراه بیاورد.
• سعدی این را می داند.

• در قاموس سعدی، نه خود شیر، بلکه قضا ـ به مثابه مأمور الهی ـ روزی روباه شل را می رساند.

• شیر وسیله است و به حکم قضا این فونکسیون را به عهده می گیرد.
• قضا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی غلامان دربارهای فئودالی است.

• قضا موجود بی شعوری است که فرامین الهی در کله اش برنامه ریزی شده و او بطور اوتوماتیک به انجام می رساند.

• درست به همان سان که غلامان کر و لال دربارها به انجام وظیفه مشغولند.

• قضا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی غلامان دربارهای فئودالی است!

2

• سعدی در این رابطه شناخت افزار دیالک تیکی خاصی را توسعه داده است:
• دیالک تیک قضا و سبب را.

• سعدی در این حکایت، دیالک تیک قضا و سبب را به شکل دیالک تیک شکار شغال بوسیله شیر و روزی روباه بسط و تعمیم می دهد.
• قضا شغال را به کام شیر می راند تا شیر سبب رساندن روزی به روباه بی دست و پا گرددد.
• سعدی تغذیه روباه شل از پس مانده شکار شیر را نه به حساب خود شیر، بلکه به حساب خدا می گذارد و در دیالک تیک قضا و سبب خویش، برای شیر نقش سبب قائل می شود.

• مثال دیگر:

سعدی
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی ص 78)
هر قضائی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم می کشد و درد فراقش سبب است

• سعدی در این بیت، شناخت افزار دیالک تیکی خود را توضیح می دهد:
• هر قضائی با سببی همبستر است.
• این بدان معنی است که قضا و سبب با هم دیالک تیکی را می سازند:
• دیالک تیک قضا و سبب را.

• سعدی برای تفهیم منظور خود مثال می زند:
• مرا اجل می کشد، یعنی وقت مقرره از سوی خدا برای مرگ من فرا رسیده است.
• اما هر قضائی باید سببی داشته باشد.
• اجل من از قبل به فرمان قضا مقدر شده است، اما درد فراق دوست در این میان نقش سبب را بازی می کند.

• سعدی عملا دیالک تیک قضا و سبب را به شکل دیالک تیک اجل و درد فراق بسط و تعمیم می دهد.


• خطرناکی و زیانباری تئوری اجتماعی سعدی در این است که او همه رخدادها را از قانونمندی های عینی تهی می کند و به قوای موهوم از قبیل قضا و قدر و غیره وصل می کند.


• خیلی از پرورش یافتگان در مکتب سعدی هرگز حاضر نمی شدند که به پزشک مراجعه کنند:

• چون در قاموس آنها، اجل از قبل تعیین شده و پزشک کاره ای نیست.

• آنچه در این میان نامعلوم است، سبب مرگ است که می تواند این و یا آن باشد:

• سرماخوردگی باشد و یا ابتلا به سرطان باشد.

• چرا سبب باید همیشه با قضا همراه باشد؟

• دلیل عوام این بوده که بدین طریق نام عزرائیل هرگز بر زبان نمی آید.

کسی نمی گوید که فلانی را عزرائیل قبض روح کرد.
بلکه به عنوان مثال می گویند که سبب مرگش سرما خوردگی بود.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر