۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

تریاد ماده ـ مکان ـ زمان (2)

ماده
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• ماتریالیسم دیالک تیکی، هم کم بها دادن ایدئالیستی بر ماده و هم جداکردن متافیزیکی حرکت از ماده را رد می کند.

• مفهوم فلسفی ماده از موضع مارکسیسم ـ لنینیسم نتیجه تعمیم دانش حاصل ازعلوم طبیعی و اجتماعی در باره خواص مشترک چیزها و پدیده های متنوع و بیشمار است که مستقل از شعور انسانی وجود دارند.
• مفهوم ماده ـ به مثابه عام ترین مقوله فلسفی ـ به انعکاس جنبه عام و مشترک همه چیزها صرفنظر از تفاوت های کمی و کیفی موجود میان آنان می پردازد، یعنی به انعکاس «خصلت واقعیت عینی داشتن آنها و مستقل از شعور انسانی بودن آنها.»

• نتایج حاصل از آن، بدین قرارند :
• ماده را نمی توان با فرم های وجودی مشخص آن یکی گرفت.
• ماده نشانگر واقعیت عینی موجود است.
• در خارج از شعور ما تنها چیزها و پدیده های طبیعت مادی وجود دارند.
• ماده وحدتمند نه به مثابه جوهر مستقل متافیزیکی، بلکه در تنوع فرم های توسعه کیفیتا بی نهایت متفاوت خود وجود دارد.

• «مفهوم فلسفی ماده محصول یک انتزاع است، یک محصول فکری محض است.
• ما به تفاوت های کیفی چیزها چشم پوشی می کنیم و برمبنای جنبه مشترک عام آنها (واقعی ـ عینی بودن آنها و مستقل از شعور وجود داشتن آنها) مفهوم فلسفی ماده را می سازیم.
• ماده به این معنا، در مغایرت با چیزهای معین موجود، دارای وجود محسوس نیست.
• ماده به این معنا را کسی تا حال ندیده است و تجربه نکرده است.
• آنچه دیده و یا تجربه شده، عبارت است از یکی از چیزهای مختلف واقعا موجود و یا یکی از فرم های حرکت ماده.
• واژه هائی از قبیل ماده و حرکت عبارتند از تخلیص هائی که در آنها از چیزهای بیشمار محسوس، بر مبنای خصایص مشترک شان، جمع بندی به عمل می آوریم.
• ماده و حرکت را اصلا نمی توان بدون بررسی چیزهای منفرد و فرم های حرکت آنها شناخت.
• ما تنها از طریق شناخت چیزهای منفرد و فرم های حرکت آنها ست که به مفاهیم ماده و حرکت دست می یابیم.»
• کلیات مارکس و انگلس جلد 20، ص 503، 519

• همه چیزها و پدیده ها بنا بر مادیت شان در یک پیوند جهانی وحدتمند با هم رابطه دارند.


شمای تشکیل میچل ها

میچل عبارت است گروه های مولکولی متشکل از مولکول های کوچک و اغلب بار الکتریکی مند.

• پیوند مادی وحدتمند جهان بنا بر دانش حاصل از علوم، شامل همه چیزها ـ از ذرات هسته ای، اتم ها، مولکول ها، میچل ها و کوئازروات ها تا فرم های مختلف وجود ارگانیکی، انسان و جامعه ـ می شود.

• مراجعه کنید به مقوله «وحدت مادی جهان»

کوئازروات
کوئازروات فرم وجودی ئی است که در مرحله گذار از شیر به پنیر مشاهده می شود.

• پیوند مادی یونیورسال کلیه چیزها و پدیده های واقعیت عینی که مبتنی بر وحدت مادی جهان است، تنها بمثابه تأثیر متقابل و توسعه یونیورسال و از نظر زمانی و مکانی نامحدود میان آنها وجود دارد.
• ماده وحدتمند تنها در تنوع نامحدود و بی پایان فرم های نمودین خود در جنبش، تغییر، توسعه، تبدل و تبدیل مدام وجود دارد.
• ماده وحدتمند نه آفریدنی است و نه فانی.
• مواد و تشعشع، مواد و میدان در یکدیگر نفوذ می کنند و در روندهای تبدل بنیادین به یکدیگر مبدل می گردند.

• بنا بر قوانین بقاء ماده در هیچگونه روند فیزیکی و یا شیمیائی نمی تواند حتی یک ذره مادی نابود شود و یا به «هیچ» بدل گردد.
• به همان سان نیز نمی تواند بوسیله موجودی ماورای طبیعی از «هیچ» پدید آید.
• حیات نیز نمی تواند به اراده «قدرت الهی» (خدا، روح و غیره) و یا بوسیله «نیروی حیاتی» پدید آید.
• حیات نتیجه روند طولانی توسعه و تکامل ماده آلی و غیرآلی است.
• به همان سان نیز پیدایش انسان، گذار از جهان حیوانی و پیدایش جامعه بشری نه به اراده الهی، بلکه در جریان کار مادی تحقق یافته است.

• شعور نیز که انعکاس ماده (طبیعت و جامعه) است، در رابطه با وجود انسان به عنوان موجودی اجتماعی و دررابطه با روند فیزیولوژیکی ـ مغزی مادی خودویژه که خود خصیصه ای مادی است و از نظر تاریخی و علی، عملکرد ماده به درجه عالی تکامل یافته است، پدید آمده است.

• بدین طریق پیوند مادی کلیه پدیده های واقعیت عینی از ذرات هسته ای تا ستارگان، از موجودات تک سلولی تا جامعه و شعور بشری خود را به مثابه نتیجه حرکت و توسعه بی وقفه ماده، به مثابه روند بی وقفه گذار از یک حالت کیفی به حالتی برتر، بمثابه گذار به حالات خاص جدید وخصایص جدید نشان می دهد.
• چند وچون کیفی پدیده های منفرد واقعیت عینی و سکون نسبی آنها به سبب تشدید تضادهای درونی خود آنها و تحت تأثیر خارجی چیزها و پدیده های دیگر در مکان و زمان مرتب بهم می خورد.
• از این روست که ماده و حرکت پیوند ناگسستنی با هم دارند.
• حرکت نحوه وجودی ماده است، صفت ذاتی آن است.
• ماده نمی تواند در خارج از زمان و مکان که فرم های وجودی آن را تشکیل می دهند، وجود داشته باشد و حرکت کند.
• ماده موجود در خارج از شعور و مستقل از شعور ما، تنها سرچشمه شناخت است.
• شعور ـ به مثابه عالی ترین محصول توسعه ماده ـ می تواند ماده را منعکس کند و علیرغم تنوع فرم های وجودی و حرکت آن، به شناخت آن نایل آید.

• رو در روی هم قرار داشتن ماده و شعور در چارچوب تئوری شناخت مطلق است.
• این تذکر لنین قبل از همه علیه نظریه ایدئالیسم ذهنی است که چیزهای جهان خارج را تنها مجموعه ای از احساسات قلمداد می کند و احساسات را تنها واقعیت موجود می داند.
• این تذکر اما در مبارزه علیه ایدئالیسم عینی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا این حکم تأکید بر آن دارد که نه «ایده مطلق»، «روح» و یا «خدا»، بلکه ماده است که مستقل از «ایده» و مستقل از هر اصل روحی وجود دارد.
• اینجا ست که اهمیت عظیم جهان بینانه مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده خود نمائی می کند.

• مفهوم فلسفی ماده علاوه بر اهمیت جهان بینانه عام خود، از نقطه نظر روش شناسی (متدئولوژی) در علوم منفرد نیز بسیار مهم است.
• مفهوم فلسفی ماده سمت و سوی علوم را تعیین می کند و آنها را در جهت پژوهش چیزهای مادی که در واقعیت عینی مستقل از شعور انسانی وجود دارند، در جهت کشف وحدت مادی جهان، خلق ناشدنی بودن ماده، فنا ناپذیری ماده، پایان ناپذیری کمی و کیفی ماده، پیوند ناگسستنی ماده با فرم هستی آن (حرکت)، با فرم های وجودی اصلی آن (مکان و زمان) و در جهت مطالعه و بررسی روند توسعه بی پایان ماده و قانونمندی های عام و خاص آن هدایت می کند.

• اهمیت روش شناسانه (متدئولوژیکی) مفهوم فلسفی ماده بویژه در ترقی فیزیک در نقطه عطف قرن بیستم خود را آشکارا نمایان ساخت، آنگاه که سلسله ای از کشفیات جدید (رادیو اکتیویته و غیره) فیزیک را که شالوده فلسفی اش تا آن زمان بر ماتریالیسم مکانیکی استوار بود، در برابر این پرسش قرار داد که آیا ماده (آن سان که بطور مکانیکی تصور می رفت) فنا پذیر است؟

• لنین در این هنگامه اثبات کرد که ریشه معرفتی ـ نظری این استنتاج ایدئالیستی مبنی بر «نابود شدن ماده» از تصوری سرچشمه می گیرد که گویا ماده وابسته به خصایصی از قبیل شیئیت، نفوذناپذیری، تجزیه ناپذیری اتم، ثبات جرم و غیره است.

« نابود شدن کذائی ماده به معنی نابود شدن شناخت معین ما ست از ماده، به معنی ژرفتر شدن دانش ما ست در باره آن، به معنی نابود شدن خصایصی از ماده است که قبلا به عنوان مطلق، لایتغیر، ازلی تصور می شدند و اکنون خود را به عنوان خصایصی نسبی و مخصوص حالاتی از ماده نشان می دهند.

• زیرا تنها خصیصه ماده که ماتریالیسم فلسفی به رسمیت می شاسد، عبارت است از وجود عینی آن، وجود آن در خارج از شعور ما.»
• کلیات لنین جلد 14، ص 260

• مفهوم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ماده اهمیت روش شناسانه خود را در زمینه فیزیک کوانتومی نیز، در مرحله کنونی رشد آن (در مرحله ابراز نظراتی مبنی بر غیرمادی بودن میکرو اوبژکت ها، وابسته بودن آنها به آزمایشگر و ابزار اندازه گیری، یعنی وابستگی آنها به سوبژکت و شعور او) که ذرات هسته ای را در سمبل های ریاضی بباد فنا می دهند، نشان می دهد.

• ماتریالیسم دیالک تیکی با ارائه مفهوم فلسفی ماده علوم طبیعی را در تنها مسیر رشد ممکن و موفقیت آمیز هدایت می کند:
• در جهت پژوهش چیزها به مثابه بخشی از واقعیت که بطور عینی و مستقل از شعور انسانی وجود دارند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر