۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

چاله ها و چالش ها (38)

محمد رضا شالگونی
از فعالین سرشناس جنبش به اصطلاح چپ ایران
دارای دیدگاه های شبه سوسیالیستی
پژوهشگر مستمر رخدادهای تاریخی از منظر جامعه شناسی سست بنیاد و شبه مارکسیستی
از مبارزان ضد رژیم شاه و شیخ

عزيزکم، ببخش مرا
صادق افروز
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net

پروین

• رئالیسم انتقادی بیان واقعیت به همانگونه که هست، است.
• در این واقعیت سهیلا عقب افتاده است و به دلیل زندگی در یک شهر کوچک و قرار گرفتن در یک محیط محدود، مثل نسرین به آگاهی گسترده ای دست نیافته است و در مواجهه با چنین وضعیت دشواری تصمیم به خودکشی می گیرد.
• من نمی فهمم کجای این بیان تقدیس خودکشی است.

• شالگونی در میز گردی که در بی بی سی داشت در پاسخ بهروز خلیق حرف جالبی زد.
• او گفت:
• «شما مردمی را که از ستم و ظلم حاکمین به اتان پناه آورده بودند ناامید کردید .مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند.»

• "پهلوان" در این شعر به نظر من همان حزب نیرومند اپوزیسیون است.


• نسرین کاری به واقعیات ندارد.

• برای خودش شعار می دهد.
• باشعار دادن بی پایه هیچ گرهی از مشکلات ما حل نمی شود.

نسرین

• سلام بر پروین

حکم اول شما
رئالیسم انتقادی بیان واقعیت به همانگونه که هست می باشد.

• همین حکم را در باره ناتورالیسم زولا ـ برای مثال ـ هم می توان گفت.

• واقعیت واحدی در ضمیر طبقات اجتماعی مختلف، به اشکال مختلف منعکس می شود و در قالب شعر و قصه و مقاله ریخته می شود.

• خود صادق افروز بیشتر از من در مورد مکاتب ادبی اطلاع دارد.
• شعر اصولا نمی تواند و یا بدشواری می تواند واقعیت اجتماعی را بدرستی ـ به قول شما آنسان که هست ـ منعکس کند.
• شعر زرهی از عاطفه و احساس دارد و چه بسا عقل و اندیشه را دهن بند می زند.

• اگر صادق همین واقعه را به نثر توضیح می دادند، می توانستند بهتر از این انجام دهند.

• شعر دست و پای آدم را ـ چه شاعر و چه خواننده ـ می بندد و فلجش می کند.

• شعر وسیله خوبی برای تخریب خرد، تفکر و شناخت است.


حکم دوم شما
من نمی فهمم کجای این بیان، تقدیس خودکشی است؟

• من نگفتم که صادق افروز به تقدیس از خودکشی می پردازد.
• شما نوشته های مرا درست در مد نظر قرار نداده اید.
• من در بحث کلی گفتم و اتفاقا صادق را استثنا کردم.

• ولی اینجور نوشته ها عملا می توانند به گمراهی خلایق منجر شوند.


حکم سوم شما
شالگونی گفت:
«مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند.»

• من خانم و یا آقای شالگونی را نمی شناسم.

• اما این گفته ایشان که «مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند»، از احزاب امام زاده می سازد.


• شاید ایشان از رهبران و شخصیت های بورژوازی ایران و یا هر کشور دیگر باشند.


• در مورد توده های زحمتکش قضیه از قراری دیگر بوده است:

• کمون پاریس، انقلاب اکتبر، چین و غیره.
• حزب در این موارد، از درون خود توده زحمتکش ریشه گرفته است.

حکم چهارم شما
پهلوان به نظر من همان حزب نیرومند اپوزیسیون است.

• شما حق دارید با تخیل خود پهلوان را حزب تلقی کنید.

• پهلوان در ماتریالیسم تاریخی با مقوله شخصیت بیان می شود که می تواند نقش مثبت و یا منفی در برهه های تاریخی معین بازی کند:

• هیتلر و موسولینی و این و آن هم پهلوان های طبقات اجتماعی معینی اند.

• توده زحمتکش اصولا برای پهلوان ها تره هم خرد نمی کند.


• پهلوان پرستی از خصوصیات طبقات غیر پرولتری است.


• زحمتکشان ـ چه دهقان و چه کارگر ـ خود پهلوانان بی نام هر روزه اند و نان بخور و نمیرشان را از کام اژدهاهائی مخوف بدر می کشد.


• حزب طبقه کارگر بنظر من واحد پیشاهنگ طبقه و احیانا توده و خلق است و نه ملجآ و پناهگاه و امامزاده و زیارتگاه.


حکم پنجم شما
نسرین برای خودش شعار می دهد.

• نسرین کی شعار داده؟
• نسرین فقط به جانبداری از زندگی اظهار نظر کرده است.
• نسرین مخالف خودکشی وخریت و تسلیم و جا زدن است.
• همین و بس.
• ولی ممنون از شرکت در بحث.

پایان

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر