۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (35)

عزيزکم، ببخش مرا
صادق افروز
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net

در خبر ها آمده بود، سهيلای 21 ساله که پنج ماهه حامله بود.
بر اثر فشار های بيش از حد زندگی، خود را حلق آويز کرده است .
حميد شوهر سهيلا که کارگر ماهر برقکاری بود پس از به اجرا درآورده شدن طرح تعديل اقتصادی (اخراج دسته جمعی کارگران ) از کار اخراج می شود.
او سپس شروع به مساقر کشی می کند، ولی از بد حادثه، تصادف می کند و کودکی 12 ساله در اين جريان کشته می شود.
خانواده کودک رضايت نمی دهند و حميد در زندان می ماند.
خانواده های حميد و سهيلا نيز در تنگنای شديد اقتصادی بسر می برند و کاری ازشان ساخته نيست.
سهيلا در نااميدی کامل، تصميم می گيرد به زندگی خود از طريق حلق آويز شدن خاتمه بدهد .
سهيلا قبل از پريدن از روی صندلی با فرزندی که در دل دارد سخن می گويد:


• ببخش مرا
• عزيزکم، صدای مرا می شنوی؟

• در شهری که فرياد رسی نبود
• و نان به تساوی تقسيم نشده بود
• کوچکترين تکه اش هم به ما نرسيد

• در شهری که محبت نبود
• وشلاق و خشونت و تهمت وتکفير
• زبان حاکمان ستمگر بود
• از عدالت موعودشان
• جز حبس ابد برای پدر
• و اين سفره خالی
• نصيبی به ما نرسيد
• عزيزکم ، صدای مرا می شنوي؟

• ببخش مرا
• باور کن دنيای ما دنيای زيبايی نيست
• از عشق و رأفت خبری نيست
• گل های زيبای دشت را چيده اند
• وسياهی و توفان ياس و نااميدی در کوچه ها جاری است

• عزيزکم، ببخش مرا
• در شهر هيچ پهلوانی نيست
• باور کن هيچ پهلوانی نيست

• دستار بر سران شهوت پرست
• که دکان چند نبش دين باز کرده اند
• به من لبخند می زنند
• اما من هرگز به چنين لجنزاری آلوده نخواهم شد
• بستر پاک تو را به مرداب شهوت و دين نخواهم داد
• نخواهم داد

• عزيزکم ، صدای مرا می شنوي؟
• ببخش مرا
• ببخش مرا

1
ناشناس

• حکایت های مختلفی از خودکشی افراد گوناگون شنیده ام.
• خودکشی صادق هدایت که درِ حمام را بست و لوله گاز را باز کرد.
• خودکشی نیکوس پولانتزاس که از بالکن خانه دوستش به وسط خیابان پرید.
• خودکشی مایاکوفسکی که تفنگ را برداشت و در مغزش خالی کرد.
• خودکشی جلیل شهبازی، کمونیست میاندوآبی که پس از بازپرسی های هیئت سه نفره مرگ، به خاطر نماز نخواندن شلاق می خورد و تاب نیاورد و شکمش را با ظرف شیشه ای مربا از هم درید.
• خودکشی چریک های فدایی خلق که در محاصره دشمن کپسول سیانور را می بلعیدند.
• همه این ها را خوانده و یا شنیده بودم.
• و حالا خودکشی سهیلا زن یک کارگر که در اوج درماندگی و فقر و استیصال تصمیم می گیرد نه تنها خود بلکه فرزندش را هم از بین ببرد.
• شاید با خود می گفته:
• چرا باید او هم به زمره بدبخت های دنیا اضافه شود.
• اگر سهیلا مثل دوستمان نسرین این آگاهی را داشت که توده های زحمتکش، اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند و اگر این اکثریت متحد شوند و خود را از نفوذ ایدئولوژیکی طبقات حاکم خلاص کنند و با آنها به مخالفت برخیزند، قادر خواهند بود سیستم حاکم بر جامعه را بطور کامل تغییر دهند، شاید دست به خودکشی نمی زد.
• ولی اشکال این جاست که سهیلا فاقد چنین آگاهی بود.
• در خارج از چهار دیواری خانه اش یک سیاهی کامل می دید:
• "شلاق و خشونت و تهمت وتکفیر"

• در حالی که "گل های زیبای دشت را چیده اند " یعنی عناصر آگاه جامعه را قتل عام کرده اند برای سهیلا در کوچه چیزی جز "سیاهی و توفان یاس و ناامیدی" دیده نمی شد و از عدالت حضرات حاکمان هم چیزی در سفره خالی سهیلا نمانده است.
• دین و سرمایه در کوچه وخیابان دکان های چند نبش باز کرده اند و به زنان قربانی لبخند دعوت می زنند.
• سهیلا با همان مقدار آگاهی محدودی که دارد بین تباهی اخلاقی و مرگ، مرگ را برمی گزیند.
• من احساس صادق افروز را که در قالب سهیلا رفته و روی صندلی ایستاده و قبل از پرش از روی صندلی با بچه ای که در شکم دارد، صحبت می کند، درک می کنم .

• نمی دانم فهم این موضوع ساده چرا اینقدر برای نسرین دشوار است.


• بحثی که در روشنگری بین رزا و نسرین درگرفت، مهمترین نکته این نوشته یا شعر یا هرچه اسمش را می خواهید بگذارید، فراموش کرد که باید رفت و خر جمهوری اسلامی را گرفت که با اجرای قانون نئولیبرالی تعدیل اقتصادی کارگران را به بیکاری می کشاند و چنان سیستمی را برقرار کرده که از بیمه بیکاری و یافتن کار برای یک کارگر برقکار ماهر خبری نیست و بر او آن می رود که شنیدید و خواندید


2
نسرین

• با درود بر خانم و یا آقای بی نام
• اولا کسی نظاام حاکم را فراموش نکرده.

• نوشته مرا دقیقتر بخوانید:

• «تشکیل تشکیلات مقاومت و مبارزه» به چه معنی است؟

• ایرانی ها بهتر است حداقل مثل روزا نقد دیگران را با ذکر جمله او انجام دهند و نه سرسری و دلبخواهی.
• ضرر ندارد.

• حق با شما ست:
• خودکشی نتیجه ناآگاهی به نیروی خود و همسانان خود است.

• بنظر من که به صادق افروز احترام و علاقه وافر دارم، نویسنده باید فراتر از نوک بینی اش ببیند و به تأثیرات بعدی نوشته اش باندیشد.

• ستایش از شهید و خودکش و مقاوم و مبارز مد دیرین در جامعه ما ست:

• از حلاج تا حزب الله، از شاملو تا این و آن.

• ولی کسانی که به تجلیل از مرگ جوانی ـ منظورم اصلا صادق افروز عزیز نیست ـ هورا می کشند و نعره احسنت و آفرین شان گوش فلک را کر می کند، خودشان تا آخرین رمق زندگی را می مکند و بی وقفه از کیسه خلیفه می بخشند.

• ایرانی ها در همه چیز با یکدیگر اختلاف و خصومت و تضاد دارند، ولی در یک چیز اشتراک شگرف دارند:
• مرده جوئی ـ مرده شوئی ـ مرده ستائی

3
ناشناس

• زندگی زیبا است، ولی‌ زمانی‌ که با زجر کشیدن همراه نباشد.

• شعار دادن خیلی‌ راحت است، ولی‌ از نسرین سئوالی دارم:

• اگر انسانی در این شرایط که برای این خانم پیش آمده، قرار بگیرد چه کار کند؟
• وقتی که تمام درها به روی انسان بسته باشد به کی‌ پناه ببرد؟
• در کجا زندگی‌ کند؟
• چه گونه غذاا بخورد؟
• وخیلی سؤالات دیگر.

• بازی کردن با کلمات خیلی‌ ساده است ولی‌ دنیای واقعی، چیز دیگری است.


4
نسرین

• با سلام مجدد به خانم و یا آقای بی نام
• ببینید، شما وارد بحث می شوید، نظراتی می دهید و به آن نظرات جواب غلط و یا درست داده می شود.
• بحث که چیزی لوکس و تجملی نیست.
• بحث که به خاطر بحث نیست.

• بحث برای آموزش آدم ها از یکدیگر است.

• هنوز بحث اول و مواردی که مطرح شده اند، بلاتکلیفند که پرسش بعدی را بند از پای برمی دارید.
• بالاخره چی؟
• کدام نکات را قبول کرده اید و کدام را رد؟
• من نظرات را مرور کردم.
• چندین جا به نظام حاکم اشاره شده بود.
• شما با بی مسئولیتی مارا متهم به نگرفتن خر رژیم کرده بودید.

• اما در رابطه با پرسش های جدیدتان:
• برای هر معضل فردی و یا اجتماعی راه حل های مختلفی هست که باید جسته شود و یافته شود.
• خودکشی راه حل نیست.

• البته کسی اگر خواست، حق دارد که خودش را بکشد.
• مسئله توجیه خودکشی، ستایش از خودکشی و شهادت و امثالهم است.
• مسئله تئوریزه کردن این کارهای ایراسیونال است.
• اینجا ایدئولوژی فاشیستی و یا فوندامنتالیستی تبلیغ می شود که باید با آن مقابله شود.
• من تکرار می کنم که منظورم صادق افروز نیست.
• او واکنش عاطفی و به زعم خود تئوریک نسبت به خودکشی زنی نشان داده است.
• در موارد دیگر برخورد صحیحتری به مسائل داشته است.

5
پروین

• من فکر نمی کنم، که این شعر در ستایش از خودکشی است.
• یک اثر رئالیستی انتقادی از نظام حاکم بر ایران است.
• یعنی پس از خواندنش، صد تا فحش و لعنت نثار جمهوری اسلامی می کنی و افسوس می خوری که ایکاش در ایران یک حزب انقلابی قدرتمندی بود که می توانست در شرایط دشوار سهیلا به او کمک کند

6
نسرین

• پروین عزیز!
• لطف کنید این شعر را پاساژ به پاساژ بررسی کنید و بعد نظر نهائی بدهید.
• این شعر اصلا رئالیستی نیست.
• این شعر حتی انعکاس نظرات خود صادق افروز نیست.

• این شعر از زبان یک ضعیفه سروده شده که از سرتاپایش نقصان عقل می تراود:

• خودش قادر به سیر کردن شکم خویش نیست، قادر به دفاع از حقوق اولیه و حقوق شهروندی خویش نیست، دربدر دنبال پهلوان می گردد و از فقدان پهلوان آه می کشد و افسوس می خورد.


• پهلوانی که باید بیاید و ضعیفه ها را اگر هم در حرمش نپذیرد، حداقل از صدقه و احسان بزرگوارانه اش محروم نسازد.
• زنی که آنقدر عقب مانده است که از انگل ترین طبقات اجتماعی عدالت انتظار کشیده و انتظارش برآورده نشده است.
• این شعر در بهترین حالت توصیف بی تئوری وضع و حال طبقه کارگر ایران است که ظاهرا نیمه نوکر ـ نیمه پرولتر مانده است.
• این شعر باید نقد شود.
• اگر می توانید آستین ها را بالا زنید و این مهم را جامه عمل بپوشانید.

• این شعر می توانست مرثیه باشد، اگر قافیه می داشت.

• کینه ای هم که خواننده بتواند پس از خواندن این شعر در دل احساس کند، در بهترین حالت کینه به دین اسلام کذائی و به مشتی آخوند عهد عتیق است که از قضای روزگار روی گنجی بی صاحب نشسته اند.
• یاد فیلم پرویز صیاد ـ گلستان بخیر.

پایان

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر