۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (29)

نادرست گفتن درست نگفتن نيست
فردوسی و شاملو
محمد قراگوزلو
سرچشمه: سایت روشنگری
http://www.roshangari.net

1
ناشناس

• با اینکه مقاله خیلی طولانی بود، اما واقعا به خواندنش می ارزید.
• با تشکر از سایت روشنگری و با این امید که دعوا میان فردوسی دوستان و شاملو خواهان به صلح منجر شود و همه علیه دشمن مشترک مبارزه کنند.

2
ربابه اول

• اطلاعات و دانائی جناب قراگوزلو در حوزه های مختلف باعث شگفتی من شد.
• من و دوستانم تا پیش از سلسله مقالات این عزیز درباره احمد شاملو او را تحلیلگر برجسته چپ و منتقد جدی سیاست های نئولیبرال می دانستیم.
• اما با خواندن مقالات اخیر این عزیز و بخصوص مقاله موجود، عمق آگاهی ایشان به تاریخ و اسطوره و ادبیات اجتماعی کشور برای مان روشن شد.
• با درود به این عزیز.
• ما از این مقاله استفاده ها کردیم و آرزو کردیم که ای کاش این مقاله همان سال 1370 منتشر می شد تا این همه کدورت و در گیری میان هواخواهان فردوسی کبیر و شاملوی بزرگ پیش نمی آمد.

3
شیرین

• خانم و یا آقای ربابه خواهش می کنم، دست از این چاپلوسی های وحشتناک بردارید .
• واقعا آزار دهنده است.

4
پرش

• احسنت!
• من این قراگوزلو را دوست دارم.
• مستدل و منطقی و حقیقت جو!
• نه آن قراگوزلویی که شریعتی را همردیف مطهری و سید جمال را پیرو(!) حسن البنا قلمداد می کند!
• انتقاد ما را روشنگری در آن خصوص منتشر نکرد.
• امیدواریم این «آفرین» ناقابل را منتشر کند!

5
ربابه دوم

• نه شاملو و نه قراگوزلو یک میلیونم فراست و فهم فردوسی را نداشته اند و ندارند.
• فردوسی حکیم تمام عیار بوده و تبلور شعور بی همتا ست.
• برای درک فردوسی باید اندیشیدن بلد بود.

• شاملو و امثال او تنها چیزی که می توانند ببینند، ظاهر چیزها ست و بس.

• در دایرة المعارف روشنگری میراث فردوسی مصرع به مصرع تحلیل می شود.
• آثار شاملو هم به همین سان.
• اگر کسی دنبال شناخت چیزی است، می تواند به آنجا مراجعه کند.

6
سوسن

• من فقط می خواستم از مکانیسم دستگاه اندازه گیری خانم ربابه نامی سر دربیاورم و بدانم که این عزیز با چه متر و معیاری به این نتیجه رسیده اند که نه شاملو و نه قراگوزلو یک میلیونم فهم فردوسی را نداشته اند.
• در ضمن انسان خوب است در گذاشتن کامنت هم خونسرد باشد و هم مؤدب.
• متهم کردن نویسندگان شناخته شده این کشور به نفهمی کار سنجیده ای نیست و همان ناسزاست که گویا مدیران روشنگری با آن مخالفند.
• ما می توانیم نظر یک یا هر کس دیگری را قبول نداشته باشیم اما نمی توانیم بگوئیم که او نمی فهمد.
• مگر این که قبول کنیم که ملاک فهم در اختیار سرکار خانم ربابه دوم است.
• اینجوری می شود که نقد ایران به کجراهه می رود.

• توهین بجای نقد،
شیوه انسان های ناشریفی است که حرفی برای گفتن ندارند.

• بقول مولانا
• هر چه می گویم به قدر فهم توست
• مردم اندر حسرت فهم درست

7
ربابه دوم

• سوسن جان
• لطف کنید و عینک تان را پاک کنید و نشان بدهید که من کجا کسی را به نفهمی متهم کرده ام؟

• من فقط به یک مقایسه ساده دست زده ام:

• مقایسه حکیم طوس که هزارسال پیش می زیسته با مرادان جنابعالی که در قرن بیستم و بیست و یکم زیسته اند و می زیند.
• من فقط گفته ام که برای درک فردوسی اندیشیدن باید بلد بود.
• منظورم از اندیشیدن نه به به گفتن و چهچه زدن، بلکه کلنجار مفهومی است به قول هگل و کانت و هر خردمند عصر روشنگری.
• من کی به کسی توهین کرده ام.
• چرا تهمت می زنید، آنهم در روز روشن؟

• من حوصله و وقت خواندن مواعظ مراد شما را ندارم.

• جوانشیر در باره فردوسی، کتابی به نام «حماسه داد» نوشته است.
• اگر وقت کردید بدان هم سری بزنید تا به ارزش بی همانند حکیم طوس پی ببرید.
• ضمنا بعد از این، موقع خواندن متنی لطف کنید به مفاهیمی که در متن بکار رفته، دقت کنید و توهین نکنید.

8
لیلا دال

• به گمان من این مقاله آب سردی است روی تن داغ کرده کسانی که از بیست سال پیش در هواداری از فردوسی، متعصبانه به شاملو حمله می کردند.
• وقتی یکی از دوستان قدیمی شاملو بصراحت می نویسد که مقاله در نقد نظر استاد شاملو مورد پسند او نیز واقع شده و برای اثبات ادعای خود به آدینه و کتاب جواد مجابی ارجاع می دهد، خوب است که کاسه های داغ تر از آش کوتاه بیایند.
• ربابه یک و دو یعنی چه؟
• و چرا این کامنت های ربابه شماره دو اینقد داغ و جوشی است.

• این خانم محترم می نویسد که مقالات محمد قراگوزلو را نمی خواند.

• اما.... اما ... اما هرگاه مقاله ای از قراگوزلو منتشر می شود، شلوغ می کند و گرد و خاک راه می اندازد و تنبک مخالف می زند.
• خب خانم محترمه، شما که مقاله را نخواندی، از کجا فهمیدی که فهم شاملو و قراگوزلو فلان قدر فهم فردوسی است؟
• مگر سرکار دستگاه فهم سنج تشریف دارید؟

9
ربابه دوم

• با سلام بر لیلی دال
• ربابه دوم هست، منطقا از آن رو که آقا و یا خانم ربابه ای هم کامنت می دهند.
• فهمش چندان دشوار نیست، که سؤال انگیز باشد.

• ربابه دوم هم مثل هر شهروند برابرحقوق در واکنش به کامنت ربابه اول و امثالهم نظر داده بود.

• از ربابه اول واکنشی صورت نگرفته بود، ولی آقا و یا خانم سوسنی ربابه دوم را به توهین به مقدسات متهم کرده بود.

• اکنون از سوسن و ربابه اول خبری نیست.
• لیلی دال پیدا شده و چماق توهین و افترا دست به دست گشته، اگر هم نه بطور حقیقی، حداقل بطور مجازی.
• اما بدین طریق، به پاسخ بر پرسش ربابه دوم فاتحه ای بلند تلاوت شده.

• با متعصبین بحث کردن احمقانه است.

• ربابه دوم کلیات شاملو را خوانده و حاضر است با ربابه اول و سوسن و لیلی دال روی هر مفهوم در آثار شاملو بحث متمدنانه کند:
• این گوی و این میدان.
• به جای تعویض پی در پی نام، شروع کنید!
• شرم اور است که کسی ـ بویژه زنی ـ کیف کشی هر کسی پیشه کند و بدان فخر و مباهات بفروشد.

10
بهزاد بزرگمهر
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/
تزریق داروی خواب آور در پوشش برنامه هنری

• «محمد جان ما» که اکنون روشن شده است، افزون بر "دانش گسترده از تاریخ چپ ایران و جهان"، "شاملوشناسی" و "فردوسی شناسی" را نیز در انبان خود دارد، سروده های شاملو و شاهنامه ی فردوسی را بهانه ی یورش های ناجوانمردانه به تاریخ کمونیسم در جهان و ایران نموده است.

• وی با گستاخی بیمانندی همان یاوه ها و دروغ هایی را به میان می آورد که بویژه خوشایند رژیم جمهوری اسلامی و همدستان امپریالیست آن است.


• سرِ آن ندارم که دست این «یک لاقبا» را که در پنهان شدن پشت شخصیت دیگران و چنگ اندازی کار و اندیشه شان، دست چیره ای دارد، رو کنم.
• چنین کاری چندان دشوار نیست.

• "شخصیت" خود شیفته ی وی نیز در همه ی نوشته هایش و بویژه یادداشتی به مناسبت سالگشت مرگ شاملو به خوبی بیرون می زند.

• در آن یادداشت، بیش از خود شاملو به "قهرمانی" های «محمد جان ما» بر سر مزار، رویارویی ایشان با «گروهبان گارسیا» که دیگر به سرگردی رسیده و قدرشناسی «بچه ها» از وی (باز کردن راه و خشک کردن عرق سر و صورت قهرمان با دستمال ...) که بسی جلوتر از نمایندگان «کانون نویسندگان» بر سر مزار آمده، پرداخته شده است.

• گویی منظور از گردآمدن در آنجا نه یادبود شاملو که قدردانی از «محمد جان یک لاقبای ما» بوده است!

• آن یادداشت، دستمایه ی خوبی برای یک نمایش «کمدی کلاسیک» یا نوشته ای فکاهی است و کار زیادی هم نمی خواهد.
• همه ی مواد آن کم و بیش آماده است.
• کافی است تنها کمی نمک آن را بیش تر کنی و برجستگی ها یا بهتر است بگویم ورم های آن را بهتر جلوی چشم خواننده یا بیننده بگذاری.

• هنوز یک اندیشه مرا آزار می دهد:

• آیا تنها چپرو هرج و مرج جوی نادانی است و یا به میدان رهسپار شده ای است، در جامه ی چپ؟

پایان

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر