۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

سرگذشت ناجیان و انحلال طلبان (1)

تشییع جنازه آلوارو کونهال در پرتقال

شادباشی به مناسبت پنجسالگی مجله هفته
به عنوان نشانه ای از قدردانی

الوارو کونهال (1913 ـ 2005)
سیاستمدار، رهبر حزب کمونیست پرتقال (1961 ـ 1992)
مؤلف رمان (با اسم مسستعار مانوئل تیاگو)، نقاش، مجسمه ساز، مقاله نویس
از مهمترین شخصیت های دوره حکومت سالازار (در تبعید) و جمهوری سوم (انقلاب میخک)
هم مخالف کمونیسم اروپائی بود و هم مخالف سرسخت پرسترویکای گوربا چوف
حتی در ایام کهولت (90 سالگی) از محبوبیت و احترام همگانی برخوردرا بود.

مواضع لنین ـ کونهال ـ سام وب
راجع به «برخی خودویژگی ها» در ارزیابی یک شکست سیاسی
دکتر هانس پطر بره نر
برگردان شین میم شین

بی کله به پیش، پس از شکست سوسیالیسم؟

• لنین در یکی از آثار خود تحت عنوان «راجع به خودویژگی های توسعه تاریخی مارکسیسم» به پیامدهای شکست اولین انقلاب روس در سال 1905 می پردازد.

• در پی شکست انقلاب 1905 بسیاری از اعضای حزب انقلابی و از آنجمله بسیاری از روشنفکرانی که تازه عضو حزب شده بودند، سیل آسا صوف حزب را ترک گفتند.

• «وداع با مارکسیسم» که پس از سال های (1989 ـ 1991) از بلندگوهای مختلف طنین افکن شد، در آن زمان نیز مد شده بود.

• «به مثابه انعکاس این تعویض موضع، شکاف، تجزیه و تلاشی، انواع و اقسام تزلزل و تردید و خلاصه بحران درونی بسیار جدی مارکسیسم نمودار گشت.

• دفاع مصممانه در برابر این تجزیه و تلاشی و پیکار سرسختانه و یکپارچه در دفاع از بنیان های مارکسیسم دو باره در دستور روز قرار گرفت.»

• تشخیص لینی از این قرار بود.
• (آثار لنین، جلد 17، ص 27)

• نتیجه گیری های دیگر احزاب کمونیست از شکست سوسیالیسم رئال در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی، برای ما ـ کمونیست های آلمان ـ هرگز بی اهمیت نبوده و نیست.

• ما در وهله اول به رهبری حزب کمونیست کوبا پیش از پایان ننگین سوسیالیسم شوروی می اندیشیم که از سوی میخائیل گوباچوف تخریب گشت و کشور و حزب به سوی این فاجعه سوق داده شد.


• رهبری حزب کمونیست کوبا توانست کشور و حزب را در مسیر دشوار «دوره خاص» سال های 1990 و اوایل 2000 رهبری کند، بی آنکه حزب کمونیست کوبا خصلت انقلابی، مارکسیستی ـ لنینیستی خود را و آماج سوسیالیستی خود را از دست بدهد.

1
خودآگاهی و یا تردید به خود؟

• ما اما به شخصیت رهبری کمونیستی خارق العاده دیگری نیز می اندیشیم که متأسفانه در آلمان کمتر شناخته شده است.
• منظور ما دبیر کل دیرسال حزب کمونیست پرتقال ـ الوارو کونهال ـ است.
• که در دوره حکومت دیکتاتوری فاشیستی سالازار به مبارزه مخفی روی آورد.
• در حین انقلاب میخک (1974) نقش شورانگیز و بسیجگری ایفا کرد و پس از پیروزی انقلاب داهیانه بدان سمتگیری سوسیالیستی بخشید، آن سان که برای نقش بر آب کردن نقشه های او، عمل هماهنگ و متحد امپریالیسم امریکا با ناتو، اتحادیه اروپا، مهمترین دول امپریالیستی اروپا و سوسیال ـ دموکراسی بین المللی لازم آمد.

• الوارو کونهال شخصیتی از جنس افسانه بود.

• ببرکت لیاقت و کاردانی فردی او نیز بود که حزب حول برنامه ای مارکسیستی ـ لنینیستی به عقب نشینی استراتژیکی دست زد، نفوذ توده ای خود را حفظ نمود و سیمای درخشان خود را تا همین امروز بمثابه حزب انقلابی طبقه کارگر، دهقانان و دیگر زحمتکشان پاس داشت و توسعه داد.


• نقطه نظرات ارزشمند او در باره خصلت حزب کمونیست در آغاز قرن بیست و یکم کماکان قابل توجه و خواندنی اند.
• اثر او تحت عنوان «خصایل بنیادی ششگانه هر حزب کمونیست» (2001) به بررسی وضع داخلی جنبش کمونیستی در آغاز قرن بیست و یکم اختصاص دارد:

• «در جنبش بین المللی کمونیستی و احزاب متشکله آن، تغییرات ژرفی در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دیگر دول سوسیالیستی و پیروزی سرمایه داری بر سوسیالیسم صورت گرفته اند.
• چه بسا احزابی که گذشته سرشار از مبارزه خود را، طبیعت طبقاتی خود را، آماج خود را مبنی بر تشکیل جامعه سوسیالیستی و تئوری انقلابی خود را به دور افکنده اند، به احزاب همپیوند با سیستم حاکم بدل شده اند و سرانجام از صفحه روزگار محو گشته اند.»

این تشخیص الوارو کونهال هم اکنون در سال 2011 نیز کماکان فعلیت دارد و درست است.

ادامه دارد.

۴ نظر:

  1. با سلام!

    تارنگاشت شما هرچه پربارتر می شود؛ گرچه من از خواندن نوشته هایی که با نشانه های بیجای دایره های توپر یا هر نشانه ی دیگری که نوشته را تکه تکه کند، بیزارم.

    آنچه بویژه توجهم را جلب نمود، نام آلوارو کونیال، کمونیست ژرف اندیش بود. ای کاش، نوشته هایی دیگر از وی که فراخور حال ایران و ایرانیان باشد، به پارسی برگردانده شود. بی چون و چرا از وی بسیار می توان آموخت.

    امیدوارم تارنگاشت تان بازهم پربارتر شود و این گلوله های سیاه و سبز و آبی هم تا آنجا که ممکن است، سر به نیست شوند!

    با مهر بهزاد (ب. الف. بزرگمهر)

    پاسخحذف
  2. خیلی ممنون از کشف و ابلاغ عیوب و نارسائی های ما.

    پاسخحذف
  3. ناراحت نشو شین میم شین عزیزم که نامت هم حتا فلسفی است! این را برای خودتان گفتم. شاید بتوان آن را کشف نام نهاد؛ ولی بی گفتگو ابلاغ نه! به شما قول می دهم که اگر آن گلوله های سیاه و سبز و آبی و ... از آغاز هر سطر بردارید، نوشته های تان خواندنی تر خواهد شد و خوانندگان بیش تری را به سوی خود خواهد کشید!

    می گویند: دوست خوب آن کسی است که نارسایی های شما را نشان دهد.

    شیخ اجل هم کم و بیش چنین چیزی گفته است:
    من آنچه شرط بلاغ بود با تو گفتم. تو خواه از آن پند گیر یا ملال!

    به آن یکی فیلسوف هم (یعنی افزون بر خودت) سلام مرا برسان.

    پاسخحذف
  4. با تشکر و شادی از اینکه هر از گاهی سری به مستضعفین می رنید.
    شیوه نگارش مورد نظر شما سرگذشتی شبیه سرگذشت نام شما دارد. از این رو ست که باید بدان وفادار بمانیم، به همان سان که شما به نام تان وفادار مانده اید.

    خیلی ممنون

    پاسخحذف