۱۳۹۹ فروردین ۱۱, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۲۵)

 
 
شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هفتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)

 ۱
شنید این سخن، عابد هوشیار
برآشفت و گفت:
«ای ملک، هوش دار
وجودت پریشانی خلق از او ست
ندارم پریشانی خلق، دوست»

معنی تحت اللفظی:
عابد هوشمند
پس از شنیدن سخنان شکوه آمیز شاه
با
پریشانحالی
گفت:
«دلیل بی اعتنایی من به تو، ناخشنودی توده از تو ست.»

سعدی
در
این دو بیت شعر
اولا
دیالک تیک طبقه حاکمه و روشنفکر ارگانیک (عضوی) طبقه حاکمه
را
به
شکل دیالک تیک شاه و شیخ بسط می دهد.

ثانیا
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک شاه و خلق بسط می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن توده (خلق) می داند.


دیالک تیک طبقه و روشنفکر ارگانیک (عضوی) طبقه
را
مدیون آنتونیو گرامشی هستیم.


جوانشیر
در
حماسه داد
بدون اینکه خودش واقف باشد
(جوانشیر از فلسفه و دیالک تیک خبر نداشته است)
دیالک تیک طبقه حاکمه و روشنفکر ارگانیک (عضوی) طبقه حاکمه
را
به
شکل دیالک تیک شاهان و دستوران (وزراء) بسط داده است.

مراجعه کنید
به
سیری در حماسه داد

تضاد دیالک تیکی
میان طبقه حاکمه (مثلا شاه در رأس آن) و روشنفکر ارگانیک طبقه حاکمه (مثلا خود سعدی و یا عابد در این حکایت)
تضاد خشن و خونین و خطرناکی
است.

به
قول جوانشیر
ای بسا
وزیران
که
جان بر سر پیمان با طبقه حاکمه می نهند،
دار و ندارشان
توسط سلاطین و خوانین خرفت و خردستیز و خونخوار
غصب می شود
و
خودشان به دار آویخته می شوند.

این دیالک تیک
خاص جوامع طبقاتی نیست.


در
اتحاد شوروی
ای بسا روشنفکران ارگانیک طبقه کارگر
که
توسط استالین
یا
خانه نشین می گردند،
یا
تبعید
و
یا
شکنجه و اعدام.

همسر خردمند لنین و هزاران تن دیگر
از
آنجمله بوده اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر