۱۳۹۸ اسفند ۲۳, جمعه

تأملی در تصورات و تخیلات و توهمات کسری فروهی (۹)


 در جستجوی بدیل: 
بازگشت به دیالکتیک انقلابی 


کسری فروهی
(۱۳۶۳) 

منبع:
نوید نو  

ویرایش و تحلیل 
 از 
یدالله سلطانپور

۱
دره ژرف بی‌اعتمادی بین حکومت و مردم
اعتراض‌های گسترده زحمتکشان در دی‌ماه ۹۶ و آبان  ۹۸ و کشتار جنون‌آمیز قیام‌کنندگان در خیابان‌ها 
گسست مردم از حکومت 
را 
که
 از سال‌های پیش 
 روند آن آغاز شده بود 
پیش چشم همگان آشکار ساخت. 
از سوی دیگر رویدادهای پس از قیام دی‌ماه ۹۸ 
لخت بودن پادشاه
 را 
در 
سر هر کوی و برزن 
فریاد زد 
 و 
دره ژرف بی‌اعتمادی بین توده و حکومت 
دهان باز کرد. 
   
در این فراز از نوشته حریف
هم
جای دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
را
دره ژرف میان توده و حکومت می گیرد.

حریف 
بی شک
تعریف درستی از مفهوم حکومت هم ندارد.

حکومت
در
قاموس حریف
حتی
دولت به معنی مارکسیستی آن نیست.

سطح توسعه بینشی حریف
همتراز با سطح توسعه فکری آنارشیست ها و مجاهدین و فدائیان و سلطنت طلب ها و غیره است:
تضاد توده با اجامر سپاه و بسیج و کلاه مخملی و آخوند و لات و لاشخور
است.

طبقه حاکمه
از
دید حریف و حضرات
پنهان است.

برای اینکه طبقه حاکمه اجنه آسا ست:
همه جا هست و هیچ جا نیست.
همه کاره است و هیچکاره است.
اگر
هم
ورق
به
بهای اتلاف شطی از خون توده
برگردد،
کسی به سراغ طبقه حاکمه نخواهد رفت.

توده
به
سراغ
فرزندان گمراه خود در لباس سپاه و بسیج و لات و لاشخور
خواهد رفت
تا
در نکبت بر لولای مولا
بگردد
و
آب از آب تکان خورد.

کمترین تفاوت بینشی بین حریف و اجامر قلم به دست در روزی نامه های طویله 
وجود ندارد.
مراجع و منابع حریف
هم
نه
هگل و مارکس و لنین
بلکه
همین روشنفکران طبقه حاکمه اند.

۲
حکومت 
که 
 (به‌ویژه) 
از 
فردای پایان جنگ 
با 
مجموعه سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی 
مشغول بازتولید طبقه متحد خود بوده 
(آن‌چه رفقای ۱۰ مهر و تارنگاشت عدالت چشم خود را بر روی آن بسته‌اند) 
به‌
 طور کامل
 حساب خود 
را 
از 
مردم
 جدا کرده 
در
جریان این انتخابات 
نشان داد 
که 
اعتمادی 
به 
 توده 
ندارد. 
("انتخابات دوم اسفند ایران ازنظر کیفی برای منطقه خیلی معنادار بود. 
پیروزی قاطع نیروهای انقلابی و هوادار مقاومت
 نشان داد 
 نظام جمهوری اسلامی به سمت انسجام بیشتر در حال حرکت است...
 این رونمایی از نتایج کیفی انتخابات خرداد ۱۴۰۰..."
  سرمقاله کیهان ۸ اسفند ۹۸ سعدالله زارعی)

  ۳
حکومت 
که 
 (به‌ویژه) 
از 
فردای پایان جنگ 
با 
مجموعه سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی 
مشغول بازتولید طبقه متحد خود بوده 

این کشف شق القمری حریف
دال
بر این است
که
طبقه حاکمه
 (و نه حکومت) 
تا
پایان جنگ
متحد توده بوده است.

اعجاز مفاهیم و تفکر مفهومی
را
همین جور جاها می توان دید.

حریف بی خبر از خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیستی)
در
روی روبنای ایده ئولوژیکی طویله لیز می خورد.

حریف
محو و مبهوت بازی های نمایندگان سیاسی طبقه حاکمه است.

طبقه حاکمه فئودالیستی، فاشیستی و فوندامنتالیستی طویله
ماهیتا ضد توده ای بوده و است و خواهد بود.
این طبقه حاکمه کودتای ۲۸ مرداد را حمایت کرده است و کمونیست را خدا نیست، تحریف کرده است.

این طبقه حاکمه
هزاران بار مرتجع تر از بورژوازی مدرن انقلاب سفید است.

۴
حکومت
با 
مجموعه سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی
مشغول بازتولید طبقه متحد خود بوده 

این جمله حریف بدان معنی است
که
حریف
دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
(دیالک تیک آمر و مأمور)
را
اصلا
نمی شناسد.

اگر دیالک تیک انقلابی این است، 
به
 چنین دیالک تیکی و اعوان و انصارش 
باید پارس کرد.

حالا باید از حریف پرسید:
منظورش از بازتولید طبقه متحد خود
توسط حکومت
چیست؟

اصلا بازتولید چیست؟

این کدام طبقه اجتماعی بوده
که
قبلا
(کی؟)
متحد حکومت بوده
و
اکنون
بازتولید می شود؟

طبقه متحد حکومت کذا و کذا
 در اثنای جنگ کدام طبقه اجتماعی بوده است؟

همه اقداماتی 
(مجموعه سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی)
که
طبقه حاکمه
از
روز اول قبضه قدرت
انجام داده،
 برای گسترش پایگاه اجتماعی خود بوده است.
از 
دادن زمین برای خانه سازی به کارگران 
تا
۱۰۰ تومان به پیرمردان.

دار و دسته خونریز هیتلر
صد ها بار بیشتر از این اراذل
حاتم طائیگری
کرده اند.
آنسان که مردم آلمان
«دست» آوردهای جدید خود
را
به
رخ ملل همسایه 
کشیده اند 
و 
برای فاشیسم هوادار جان بر کف
کسب و جلب و جذب کرده اند.
«دست» آوردهایی که نتیجه دستبرد به دار و ندار میلیون ها یهودی و کمونیست و کولی و غیره بوده اند.

گدایان جماران نیز دار و ندار بورژوازی مدرن و یهودیان و بهائیان و غیره
را
غصب کرده اند
و
معتبر شده اند. 

توده برای فاشیسم آلمان و جماران
ابزار
بوده است
برای
ممانعت از فرمانفرمائی توده (دموکراسی)

طبقه حاکمه
به
خون توده
در
طول جنگ
نیاز داشته است 
و 
کمترین اعتنایی
 به 
منافع توده 
نداشته است.

آدم باید خروارها مغز خالص خر خورده باشد
تا
جلادان حزب توده
را
خادم توده
تصور و تصویر کند.


تجسم و تبلور توده
حزب کمونیست سلحشور آلمان بوده است
و
حزب توده ایران.

توده
در
حزب توده
تجسم و تشخص و تبلور می یابد.

آنتی کمونیسم
اگر
حتی
حوایج آنی توده
را
ارضا کند
و
خرمن حمایت توده
را
درو کند،
نمی تواند مدافع منافع توده باشد.

حزب توده
هم
اگر
حتی
دچار خریت شود
و
به
حمایت از دشمنان توده خطر کند،
نمی تواند
مخالف منافع توده باشد.

البته
اگر
حزب توده
باشد
و
نه
طویله ای با تابلوی توده.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر