۱۳۹۸ اسفند ۲۸, چهارشنبه

اشعاری از محمود خیبری (نجوا) (۲)


محمود خیبری
  (۲۲ اسفند ۱۳۹۸)

ساقی 
بهار آمده، 
بی پرده 
می بیار
زیرا کنار آمده با باده دینمدار 

لب را ز نام باد به آب ریا نشست
دی شاد شیخ و داشت دو پیمانه در کنار


خواهان می
 به
 گردن کج 
چون قرابه ای
مفتی 
(فقیه، فتوی دهنده)
که
 تشنه بود به خون شراب خوار

عاقل ز باده سود بریزد به جام سر
جاهل به ظن خوب و بد آن 
بود دچار
 
شد تا که کسب علم کند در دیار چین
سوغات واعظ است بلایای آن دیار
 
یارب اگر که شد بت چینی بلای جان
ما را از این بلای جهانی نگاه دار
 
حافظ
بت چینی عدوی دین و دل ها ست
خداوندا دل و دینم نگهدار
 
مزد همه یکی است چو جنگِ بلا رسد
خواهد پیاده باشد و خواهد سوار کار

نجوا حصاری غم بیگانه شد، 
مباد
آید بهار و گل، 
نبود بوسه و کنار 

پایان

۱ نظر: