۱۳۹۹ فروردین ۷, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۲۳)

 
 
شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هفتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)

۱
بزرگان نهادند سر بر درش
که در می نیامد به درها سرش

تمنا کند عارف پاکباز
به
دریوزه
از
خویشتن
ترک آز

معنی تحت اللفظی:
اعضای طبقه حاکمه
به
سر بر درش می نهادند.
برای اینکه او در درها سرافکنده بود.
عارف بی همه چیز
(همه چیز باخته)
از
طریق گدایی
ترک حرص و آز می کند

سعدی
در
بیت اول این شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
 به
 شکل دیالک تیک بزرگان و عابد
بسط می  دهد
و
به
 دلیل دریوزگی عابد
 دیالک تیک فوق الذکر را وارونه می سازد.
 
۲
تمنا کند عارف پاکباز
به
دریوزه
از
خویشتن
ترک آز

سعدی
 در
این بیت شعر،
 دیالک تیک ریاضت و لذت
را
به
شکل دیالک تیک گدایی  و ترک آز بسط می  دهد
و
علت دریوزگی عابد
را
 آزستیزی او
می داند.

بدین طریق
دریوزگی دریوزگان
توجیه اخلاقی
می شود:

گدایی
به
مثابه ترفندی برای ترک حرص و آز
قلمداد می شود.

۳
چو هر ساعتش نفس گوید:
«بده»
به خواری بگرداندش ده به ده

معنی تحت اللفظی:
نفس
هر لحظه از او چیزی می خواهد
و
او
برای اطاعت از خواهش نفش به گدایی در دهات می رود.

این سه بیت از شعر سعدی
سرشته به ایده ئولوژی غلیظ و بغرنج فئودالی
است.

در
ادامه تحلیل
مسئله روشن تر خواهد شد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر