۱۳۹۸ اسفند ۲۴, شنبه

لطایف الملل (۱۴)

 
 
لطایف الملل
 
برگردان
شین میم شین

۶۷

دو تن از زوار بایرن (آلمان) برای زیارت پاپ به روم سفر می کنند.
 در
آلبرگو
(هتل)
اقامت می گزینند و تخم مرغ می خورند.

در
راه برگشت به بایرن،
یکی از آند به دیگری می گوید:
«سر صاحب آلبرگو کلاه گشادی گذاشتم.»

دیگری می پرسد:
«چگونه؟»

جواب می دهد:
«در تخم مرغی، جوجه کاملی را درجا خوردم و بابت آن پشیزی پرداخت نکردم.»

۶۸

صاحب پلانتاژی در امریکای جنوبی
به
برده اش می گوید:
«جیم.
من به همین زودی ها خواهم مرد.
به
سفری دراز خواهم رفت.»

جیم جواب می دهد:
«سفر به خیر.
ارباب سفر خوشی خواهد داشت.
همیشه به پیش.»

۶۹
پسرکی
عکس خود را در چاه آب دید.
بعد
ننه اش
را
صدا زد
و
گفت:
«بیا ننه.
نگاه کن.
دزدی در چاه نشسته و به بیرون می نگرد.»

ننه اش
به
تأیید سر تکان داد
و
گفت:
«آره.
پیر زن بدجنس بدترکیبی هم نزد او ست.»

۷۰

لایس
(کورتیزان معروف)
(کورتیزان به کنیزان با فرهنگ در اروپا از قرن ۱۶ تا ۱۹ اطلاق می شد)
مدت مدیدی معشوقه اریستیپ بود.

روزی حریفی به اریستیپ گفت:
«من که سر در نمی آورم.
لیاس اصلا تو را دوست ندارد.»


اریستیپ اهل کیرن
 (۱۳۵ ـ ۳۵۵ ق. م.)
از شاگردان سقراط
مؤسس مکتب هدونیسم (هوسگرائی)

اریستیپ گفت:
«آخ.
می دانی.
شراب و ماهی هم مرا دوست ندارند.
اما علیرغم آن من از شراب و ماهی دل بر نمی کنم.»

۷۱

انگلیسی ئی به اسکاتلند سفر کرده بود.
گفت:
«همیشه اینجا فقط باران می بارد؟»

پسرکی جواب داد:
«همیشه که نه.
هر از گاهی هم هوا آفتابی است.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر