میم حجری
ف. م. سخن
جنقوری اسلامی
را
حکومت نکبت اجباری معرفی می کند.
این بدان معنی است
که
در قاموس ف. م. سخن، دو نوع حکومت وجود دارد:
حکومت اختیاری
و
حکومت اجباری.
اکنون باید از خود پرسید:
منظور ف. م. سخن از حکومت های اختیاری و اجباری چیست
و
ضمنا
ف. م. سخن چگونه به این مفاهیم رسیده است؟
ما فکر می کنیم که مأخذ حکومت اجباری ف. م. سخن
همان حجاب اجباری اوپوزیسیون عنقلابی جنقوری اسلامی است:
آنجا هم حجاب به دو دسته طبقه بندی می شود:
حجاب اختیاری
و
حجاب اجباری.
مثلا دختر کوسه رفسنجان
مجری و طرفدار عنقلابی حجاب اختیاری و مخالف حجاب اجباری است.
فرق دختر کوسه رفسنجان با ف. م. سخن این است
که
دختر کوسه رفسنجان
مفاهیم اختیاری و اجباری
را
به درستی به کار می برد:
من ـ زورش این است
که
زنان باید مختار به انتخاب فرم پوشش خود باشند
و
دولت
نباید فرم پوشش زنان را دیکته و تحمیل کند.
ف. م. سخن
اما
از حکومت اختیاری و اجباری استفاده نادرست می کند:
حکومت اختیاری و اجباری
بدان معنی است که حکام می توانند هم مختار به حکومت باشند و هم مجبور به حکومت.
مثلا
سیدعلی و اذنابش مجبور به حکومت اند و نه مختار به حکومت.
یعنی اگر مختار باشند، ترک حکمرانی می کنند وبه حوزه های علمیه برمی گردند.
من ـ زور ف. م. سخن اما چیز به کلی دیگری است.
من ـ زور او از حکومت اجباری،
حکومت مبتنی و متکی بر اجبار (زورگویی، مجبور سازی، اعمال زور) است.
ایراد نظری ف. م. سخن این است
که
او نمی داند که حاکمیت و حکومت، همه جا و همیشه، مبتنی بر زور است.
حاکمیت و حکومت
یعنی سلطه طبقه حاکمه و یا طبقات حاکمه ای بر طبقات اجتماعی محکوم و مجبور.
کسی داوطلبانه حکم محکومیت خود را امضاء نمی کند.
محکومیت هر کس
به او دیکته و تحمیل می شود.
درست به همین دلیل،
هر حکومت و حاکمیت و دولتی
فرمی از دیکتاتوری طبقه ای و یا طبقاتی بر طبقه و یا طبقات دیگر است.
در قاموس ف. م. سخن
حکومت اجباری جنقوری اسلامی
نکبت
(بدتر از بد)
است.
یکی باید از ف. م. سخن بپرسد:
حکومت کدام طبقه حاکمه ای در جهان، اختیاری است و ضمنا حکومت اختیاری نعمت است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر