ساحل افتاده گفت:
گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد ، آه که من کیستم
موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت:
هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم
اقبال لاهوری
ظهور انسان نو خواه ، شکست سنتها
آریانپور
عجیب است
که
آریانپور
اقبال لاهوری را نمی شناسد و از او نقل قول می کند.
آنهم نقل قولی متافیزیکی ـ آنارشیستی ها.
اقبال لاهوری
نماینده فاشیسم بوده است.
فاشیسم
هم عنقلابی است.
هیتلر هم می خواست سوسیالیسم بسازد.
البته فقط برای نژاد عنتر.
فاشیست ها
همه واژه های کمونیست ها را مو به مو به کار می بردند و به کار می برند.
به همدیگر
رفیق خطاب می کنند و چکش و پتک و سندان بر عندام خود منبتکاری می کنند.
خود
را
نماینده جنبش کارگری
می دانند.
رنگ پرچم فاشیست ها در آلمان
سرخ تر از خون بود.
برشت
در
شاهکارش
تحت عنوان «ترس و نکبت رایش سوم»
به چالش کشیده است.
هستی موج
فقط در حرکت مکانیکی خلاصه نمی شود.
همه چیز در دیالک تیک حرکت و سکون است.
سکون موج
نه
مرگ موج
بلکه عقب عقب رفتن جهنده برا ی ذخیره انرژی و نیرو
و
جهش بلند تر است.
سنت
هم
به تنهایی وجود ندارد.
سنت در دیالک تیک مدرنیته (تجدد) و سنت وجود دارد.
دلیل درجا زدن جامعه ماقبل کاپیتالیستی
نه
عادت به سنت
بلکه جانسختی مناسبات جامعتی فئودالی
و
به ویژه جنگ های مخرب خوانین و سلاطین فئودالی
بوده است.
در عمر ۶۰ ساله حافظ
خطه فارس
۲۰ بار دست به دست شده است.
یعنی
۲۰ بار
وسایل تولید
(قنوات و باغات و مراکز علمی و صنعتگران و علما و هنرمندان)
تخریب و تار و مار و تبعید و کشته شده اند
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر