میم حجری
گاندی و تئوری استغراق سرشته به اغراقش
محتوای این حرف گاندی
شبیه محتوای سخنرانی چارلی در آخر فیلم دیکاتور بزرگ است.
موعظه ای غرا و غوغا
راجع به هومانیته انتزاعی
در واویلای وحشت فاشیسم
که
حتی
چرچیل
برایش کف می زند و کیف می کند.
چرچیلی
که
چلچله ای در آنتی کمونیسم و آنتی سویه تیسم بوده است.
هومانیته و یا انسانیت کذایی
فقط به صورت مشخص وجود دارد و نه به صورت مجر و یا انتزاعی.
میزان هومانیته و کم و کیف آن
را
سطح توسعه نیروهای مولده و در پیوند دیالک تیکی با نیروهای مولده،
مناسبات تولیدی و یا زیربنای اقتصادی
تعیین می کند.
دهاقین ایران
طنزی در این زمینه دارند:
حریفی به ترفندی گنجشکی گرفته بود و کشته بود و پخته بود و می خواست رفع جوع کند
که
گرسنه ای از راه رسیده بود و گفته بود:
لقمه ای هم در راه خدا به مستمندان بده تا در آخرت صد لقمه به اجر بری.
حریف گفته بود:
بیا تو بخور و یک لقمه هم از آن به من بده و ضمنا صد لقمه در آن دنیا به اجر ببر.
در جهنم طبقاتی
چگونه می توان به هومانیته کذایی
جامه عمل پوشاند و دچار ذلت بی برگشت نشد؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر