پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
برگردان
شین
میم شین
۲
اتیک سوفیسم
۱
· سوفیست ها در نظریات اتیکی خود بر آنند که حقوق و قوانین اخلاقی منشاء الهی ندارند، بلکه نتیجه توافقات فی ما بین انسان ها ست.
۲
· سوفیست ها مفاهیمی از قبیل خیر و شر، نام و ننگ را نسبی تلقی می کنند.
۳
پروتاگوراس
(۴۹۰ ـ ۴۱۱ ق. م.)
از فلاسفه ما قبل سقراطی آنتیک یونان
ز نمایندگان اصلی سوفیسم
به سبب سخنرانی در مجامع خلقی محکوم شد و در راه فرار به سیسیل جان باخت و آثارش به آتش کشیده شد.
· پروتاگوراس اعلام می کند که معیار همه چیزها انسان است و بس.
۴
· به نظر او هر کس ـ و نه فقط صاحبان ثروت و قدرت ـ لیاقت کسب سجایای اخلاقی را دارد.
۵
· در اتیک فلسفی سوفیسم برای اولین بار ایده برابری انسان ها مطرح و توضیح داده می شود.
۶
· با سوفیسم اما همزمان توسعه جریان رلاتیویستی و سوبژکتیویستی اتیک نیز پا به عرصه وجود می گذارد.
۷
· از سوفیسم، مکاتب فلسفی ـ اتیکی متفاوت زیر سرچشمه می گیرند:
الف
· مکاتب اتیکی کینیسم و استوئیسم کهن میراث فکری سوفیسم را ادامه می دهند.
ب
· مکاتب اتیکی سقراطی ـ افلاطونی با میراث فکری سوفیسم به مخالفت برمی خیزند.
۳
اتیک سقراطی
۱
سقراط
(۴۶۹ ـ ۳۹۹ ق. م.)
فیلسوف ایدئالیست یونان
مؤسس متد بحث ساختارمند (مئویتیک)
اثر مکتوبی به میراث ننهاده است.
شاگردانش از جمله افلاطون به متد او اشاره کرده اند.
به جرم گمراه سازی جوانان و توهین به خدایان یونان
محکوم به مرگ می شود و جام شرنگ سر می کشد.
· سقراط و هوادارانش بر ضد رلاتیویسم سوفیست ها وارد عمل می شوند.
· مراجعه کنید به رلاتیویسم
۲
· با سقراط در تاریخ فلسفه، مسائل انسانی و در نتیجه، اتیک نیز در مد نظر قرار می گیرند.
۳
· سقراط از این نقطه حرکت می کند که اخلاق حقیقی با به رسمیت شناسی یک اصل روحی در انسان (و در طبیعت) پیوند دارد.
۴
· سقراط این اصل را روح و یا من روحی انسان می نامد و آن را موضوع فلسفه تلقی می کند و لذا خودشناسی درونی را (با شعار «خود را بشناس!») سرچشمه دانش حقیقی می داند و خود دانش را جزو سجایای اخلاقی حقیقی قلمداد می کند.
۵
· به نظر سقراط سجایای اخلاقی، هم قابل شناسائی اند و هم قابل یادگیری.
· (سقراط به مراتب علمی تر از سعدی می اندیشد و موضع هومانیستی ژرفتر از سعدی دارد.
· سعدی سجایای اخلاقی را و خیلی چیزهای دیگر را جبلی و مادرزادی تلقی می کند. مترجم)
۶
· به نظر سقراط، اگر کسی خیر و نیکی را بشناسد، بدان عمل می کند.
· به عبارت دیگر، پیش شرط نیکوکاری، شناخت نیکی است.
· مراجعه کنید به نیکی (خیر)
۷
· سقراط میان شناخت موازین اخلاقی و عمل اخلاقی وحدتی ناگسستنی می بیند.
· (این همان دیالک تیک تئوری و پراتیک است. مترجم)
۸
· سقراط اما اخلاقمندی ئی از این دست را تنها برای برگزیدگان و دانشمندان قابل حصول و دسترسی می داند.
۴
اتیک افلاطونی
افلاطون
(۴۴۷ ـ ۳۴۷ ق. م.)
فیلسوف ایدئآلیسم عینی یونان باستان و از شاگردان سقراط
۱
· افلاطون ـ شاگرد سقراط ـ ایده های سقراط را ادامه می دهد.
۲
· افلاطون مهمترین نماینده اتیک ایدئالیستی آنتیک (جهان باستان کلاسیک) بوده است.
۳
· نظرات اتیکی افلاطون راجع به ماهیت خیر، سجایای اخلاقی، عدالت و غیره، نظراتی که او در رابطه با مسئله دولت، قوانین، دوستی، سعادت و غیره توسعه داده، بر پایه تصور ایدئالیستی ـ عینی او از جهان ایده ها استوار شده اند، جهانی که در رأس آن ایده الهی «خیر» قرار دارد.
۴
· افلاطون بر طبق درک فلسفی خویش، روح را به مثابه پایه و اساس فضایل و سجایای اصلی چهارگانه اخلاقی زیر تلقی می کند:
الف
· فضیلت خردمندی
ب
· فضیلت شجاعت
پ
· فضیلت معرفت و یا شناخت
· فضیلت عدالت.
۵
· به نظر افلاطون ـ ضمنا ـ فضیلت عدالت از جمع آمدن فضایل خردمندی، شجاعت و شناخت تشکیل می یابد.
۶
· فضایل خردمندی و شجاعت به نظر افلاطون فقط به برگزیدگان، یعنی برده داران اشرافی تعلق دارد.
۷
· به خلق، به همبود توده ای دولتشهر یونان باستان فقط سجایای اخلاقی «منفی»، یعنی فضایل شناخت و اخلاق اطاعت و تبعیت و تابعیت تعلق دارند.
۸
· برده ها به نظر افلاطون انسان تمامعیار محسوب نمی شوند و لیاقت زندگی مبتنی بر اخلاق (اتیک) را ندارند.
· به همین دلیل، میان برده ها و برده داران روابط و تکالیف اخلاقی برقرار نمی شود.
۹
· اتیک افلاطونی به دلیل خصلت مذهبی ـ عرفانی و ایدئالیستی اش، در دوره های بعد، از سوی همه طبقات اجتماعی ارتجاعی به عنوان حربه ایدئولوژیکی به خدمت گرفته می شود.
۵
اتیک ارسطوئی
۱
· ارسطو با فلسفه و اتیک افلاطونی به مخالفت برمی خیزد.
۲
· ارسطو اتیک خود را در پیوند تنگاتنگ با مسائل عملی زندگی در آن زمان توسعه می دهد.
۳
· به نظر ارسطو، همبود (اجتماع) دولتشهری، یعنی شهروندان آزاد، زمینه واقعی رشد و توسعه اخلاق محسوب می شود.
۴
· او فداکاری در راه دولتشهر و اطاعت از آن را پیش شرط لازم برای توسعه و تکامل شهروندان و تبدیل آنان به شخصیت های اخلاقمند می داند.
۵
· به نظر ارسطو، در روند خدمت به دولتشهر، افراد همبود توسعه می یابند.
۶
· ارسطو، اگرچه برده ها را کارافزارهای سخنگو و نظام برده داری را امری طبیعی می داند، اما درک و استنباط او از انسان آزاد ـ به مثابه موجودی اجتماعی و سیاسی ـ گامی بزرگ در تفکر بشری محسوب می شود.
۷
· همین موضع فکری سبب می شود که او تئوری مربوط به اخلاق خود را در رابطه با الزامات عملی، به ویژه در رابطه با وظایف دولتی ـ سیاسی و تربیتی زمان خویش تنظیم کند.
· (زون پولیتیکون عبارت است از موجودی اجتماعی و سیاسی که خود را در همبود، فعالانه و کنشگرانه توسعه می دهد. مترجم)
۸
· به نظر ارسطو، اتیک باید نه برای تئوری صرف، نه برای دانستن معنی سجایای اخلاقی، بلکه برای تجهیز مردم به توش و توان زیست، توسعه و آموزش داده شود.
۹
· ارسطو عالی ترین ارزشرا در سعادتگرائی، در سعادت مبتنی بر خردمندی و اخلاقمندی انسان می داند.
۱۰
· ارسطو اتیک را نه به عنوان چیزی بی آماج و هدف (چیزی برای خود)، بلکه به عنوان وظیفه عملی، به عنوان نتیجه کرد و کار و خدمات انسان ها تلقی می کند که برای شناخت این عالی ترین ارزش و برای دست یابی بدان باید آموزش داده شود.
۱۱
· از این رو ست که او سجایا را به دو دسته تقسیم می کند:
الف
· سجایای فکری (دیانوتیکی)
ب
· سجایای خصلتی (اتیکی)
سجایای فکری
· سجایای فکری ـ در فلسفه ارسطو ـ عالی ترین سجایا محسوب می شوند و به شرح زیرند:
الف
· خرد
ب
· بلوغ تجربی
پ
· شناخت عملی.
سجایای خصلتی
· سجایای خصلتی عبارتند از شجاعت، رفاقت، صداقت، خیرخواهی، کرامت، تعادل، عدالت، پرهیز (تسلط بر خویش)، ادب و غیره.
۱۲
· تصویر ایدئال از انسان اخلاقمند را مجموعه این سجایا و یا ارزش ها تجسم می بخشند.
۱۳
· سمتگیری به سوی اخلاقمندی، سرنوشت انسان را تشکیل می دهد و با سرشت و طبیعت انسانی مطابقت دارد.
۱۴
· هر کدام از سجایای اخلاقی نامبرده ـ به نظر ارسطو ـ «حد وسطای مطلوبی» است میان افراط و تفریط:
الف
· شجاعت ـ به عنوان مثال ـ حد وسطای مطلوب میان ترسوئی و تهور است.
ب
· کرامت حد وسطای مطلوب میان خست و خودنمائی است.
پ
· اخلاقمندی ـ به نظر ارسطو ـ عبارت است از رعایت «حد وسطای مطلوب!»
· (اندازه نگه دار، که اندازه نکو ست! سعدی)
۱۵
· ارسطو عدالت را کاملترین فضیلت می داند.
۱۶
· او در عدالت، پایه و اساس حیات دولتی و خانوادگی را می بیند و در فلسفه خویش با توجه بدان به مسائل سیاست و اقتصاد می پردازد.
۱۷
· به نظر ارسطو، برده ها طبیعتا نمی توانند زندگی منطبق با سجایای اخلاقی داشته باشند.
۱۸
· در نظریات ارسطو راجع به نظام برده داری، خصلت طبقاتی نظرات سیاسی و اتیکی او به وضوح تمام نمایان می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر