پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
برگردان
شین
میم شین
۷
اتیک استوئیسم
(مکتب استوئا)
زنون کیتونی
(۴۹۰ ـ ۴۳۰ ق. م)
از شاگردان پارمنیدس و از فلاسفه ماقبل سقراطی.
مخترع هنر استدلال از طریق کشف تناقض در گفتار حریف.
فن یاد شده را دیالک تیک می نامیدند.
۱
· فلسفه و اتیک استوئیسم نیز در همان زمان ـ مثل آموزه اپیکور ـ سقوط نظام برده داری آنتیک را منعکس می کند.
۲
· البته باید استوئیسم قدیم را که توسط زنون بنیانگذاری شده، از استوئیسم میانه و واپسین به روشنی مرزبندی کرد و متمایز ساخت.
الف
اتیک استوئیسم قدیم
۱
· استوئیسم قدیم در زمینه مسئله اتیک خویش، با مناسبات اجتماعی و سیاسی زمان خود از نقطه نظرهای معینی پیوند تنگاتنگ دارد، تنگاتنگتر از اتیک ارسطو.
۲
· اتیک استوئیسم قدیم از سر تا پا بر بنیاد دولتشهر یونانی بنا شده، دولتی که با زیر سلطه مقدونیه قرار دادن یونان و با تأسیس دولت جهانی اسکندر و جانشینانش به لحاظ تاریخی کهنه شده است
۳
· اتیک استوئیسم قدیم ـ بر خلاف اتیک استوئیسم میانه و واپسین ـ مطالبات و گرایشات توسعه ای را جستجو می کند که از زمان تشکیل نظام جهانی اسکندر رواج یافته اند و آن نظام را در مد نظر دارند.
۴
· زنون پس از درهم شکستن چارچوب تنگ دولتشهر یونانی، بر این باور بود که در دولت جهانی اسکندر، شالوده و بنیانی پیدا کرده که می توان بر آن ایده برابری همه انسان ها را، ایده وحدت بنی نوع بشر را و ایده تشکیل جهانوندی عام را تحقق بخشید.
۵
· این ایده ها از سوی سوفیسم و به ویژه کینیسم مطرح شده بودند.
۶
· زنون که خود یکی از شاگردان مکتب کینیسم بود، مثل کینیست ها بر این باور بود که همه انسان ها طبیعتا برابرند و چون طبیعتا برابرند، پس باید اجتماعا نیز برابر باشند:
۷
· او خواهان از بین بردن تفاوت های اجتماعی زیرین بود:
الف
· تفاوت میان اربابان و غلامان
ب
· تفاوت میان ثروتمندان و تهیدستان
پ
· تفاوت میان هلنی ها و بربرها
ت
· او بر آن بود که زنان باید حقوق و تکالیف یکسان با مردان داشته باشند.
ث
· او بر آن بود که همه انسان ها باید در همبود، در رفاقت و در صلح با یکدیگر به سر برند.
ج
· او بر آن بود که همه انسان ها باید از آموزش و پرورش یکسان برخوردار باشند.
۸
· عالی ترین آماج، یعنی سعادت در فلسفه زنون عبارت است از «زندگی بر طبق طبیعت انسانی»
۹
· زندگی بر طبق طبیعت انسانی، یعنی انطباق رفتار انسانی با «قوانین طبیعت»، با عقل.
۱۰
· به نظر زنون، زندگی بر طبق طبیعت انسانی، یعنی زندگی زیر فرمان عقل، فضیلتی است.
۱۱
· به نظر زنون، عالی ترین وظیفه انسانی نه در نظر، بلکه در عمل است.
۱۲
· به نظر زنون، سجایای اخلاقی که انسان ها باید کسب و حفظ کنند، به شرح زیرند:
الف
· شناخت اخلاقی
ب
· شجاعت
پ
· وسعت نظر
ت
· عدالت
۱۳
· عمل اخلاقی عبارت است از انجام تکالیف محوله از سوی همبود.
۱۴
· انسان برای تشکیل همبود به جهان آمده است و غریزه تشکیل همبود، همراه با عقل در هر کسی وجود دارد.
۱۵
· چون در همه انسان ها عقل واحدی وجود دارد که به عنوان قانون عام باید محسوب شود، پس برای انسان ها باید قانون واحد، حقوق واحد و همبود واحد وجود داشته باشد.
۱۶
· لازم به توضیح نیست که چرا ایده های مهیجی از این دست نمی توانند در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی از حد اوتوپی فراتر روند.
ب
اتیک استوئیسم واپسین
۱
· شاگردان زنون نه تنها از مطالبات اوتوپیکی او روی برگرداندند، بلکه علاوه بر آن رفته رفته از حیات سیاسی جامعه عقب نشینی کردند.
۲
· اتیک استوئیسم واپسین، اتیکی جهانگریز است و «طبیعت»، «عقل جهانی» و یا «خویشتن» خویش را به طور یکجانبه اصل قرار می دهد.
۳
· دلیل استوئیسم واپسین برای جهانگریزی عبارت از این است که انسان به مثابه فرد در مقابل نیروهای اجتماعی حاکم، ذلیل و زمینگیر و هیچکاره است و قدرت تغییر حیات دولتی و اجتماعی را بر طبق آرزوها، امیدها و ایدئال های خود ندارد:
۴
اپیکتت
(۵۰ ـ ۱۲۵)
· همانطور که اپیکتت در تز پایان تحصیلی خود و در جزوه هایش می نویسد، انسان چیزهای جهان خارج، جسم و خانواده و دولت و غیره را تحت سیطره خود ندارد و لذا برایش چاره ای جز پناه بردن به خویش، یعنی به روح خویش، به مثابه تنها واقعیت موجود ندارد.
۵
· گریز از جهان خارج، همراه با انفعال و فقدان احساس و علاقه بدان، همزمان گریز از کلیه احساسات و علایق درونی را الزامی می سازد، احساسات وعلایقی که به وسیله آنها جهان خارج در انسان مؤثر واقع می شود.
۶
· به نظر اپیکتت، انسان در عزلت و گوشه خلوت، با آزاد سازی خود از این علایق و احساسات، به ویژه احساس ترس از مرگ، به مثابه احساس بنیادی، به کسب آزادی «حقیقی» نایل می آید.
· آزادی ئی که انسان در آن به «بی اعتنائی مطلق به هر چه و هر که که هست»، به آرامش بی چون و چرای روحی دست می یابد.
۷
· «بی باکی» و «فقدان علاقه و احساس» آماج اتیکی استوئیسم واپسین است.
۸
· به وسیله آن است که می توان از گزند حوادث برونی در امان ماند.
۹
· با دقت بیشتر می توان دریافت که استوئیسم واپسین با این جور «تئوری ها»، گشتاورهای فاتالیسم و اسکپتیسیسم را وارد اتیک خود می سازد.
· مراجعه کنید به فاتالیسم (سرنوشتگرائی) و اسکپتیسیسم (شکاکیت، تردیدگرائی)
۱۰
· دعوت مردم به سازش با سرنوشت و تقدیر گریزناپذیر و جستجوی سعادت ـ به مثابه فضیلت اخلاقی ـ در تسلیم سرنوشت گشتن و تحمل صبورانه درد و رنج زندگی و به قول اپیکتت، «درد بکش و دوری گزین!»، تعدادی چند از موضوعات مهم اتیک استوئیسم واپسین (سنکا، اپیکتت و غیره) را تشکیل می دهند.
۱۱
· بدین طریق است که استوئیسم و افلاطونیسم به منابع تئوریکی مسیحیت بدل می شوند.
پ
اتیک دوره فروپاشی فرماسیون برده داری
۱
· دوره فروپاشی نظام برده داری آنتیک (یونان کلاسیک باستان) علاوه بر دو آموزه اخلاقی بزرگ، یعنی اتیک اپیکوریسم و استوئیسم، تعداد بیشماری از جریانات اخلاقی کم و بیش پرنفوذ به همراه می آورد که در آنها مظاهر فروپاشی و به مثابه نتیجه، حالات روحی فروپاشی در آن دوره به طرز روشنی انعکاس می یابند.
۳
· اگر تماس و آمیزش یونانیت (از زمان اسکندر کبیر) و رومیت با شرق به طور کلی به غنای حیات فکری منجر می شود و شکوفائی عالی تر فرهنگ هلنیستی ـ رومی را به دنبال می آورد، اکنون دوره هلنیسم و بعد دوره حاکمیت جهانی روم دیگر قادر نیست تا برای انسان ها و خلق ها ایدئال ها و ارزش های قانع کننده و امیدبخش عرضه کند.
۳
· تشدید تضادهای اجتماعی و ملی، ثروت روز افزون اقلیت ثروتمند، گسترش قدرت در خارج، تجمل و توحش اخلاقی طبقات حاکم و دارا از سوئی و ذلت روزافزون طبقات و خلق های تحت ستم و استثمار و جنگ های پایان ناپذیر با عواقب وخیم از سوی دیگر، مظاهر متنوع فروپاشی نظام اجتماعی برده داری را نشان می دهند و از ورشکستگی ارزش ها، فضایل و تکالیف اخلاقی کلاسیک یونانی مبتنی بر زیبائی، عقل و دانش در واقعیت زندگی حکایت می کنند.
۴
· اما تماس میان خلق های جهان هلنیستی و رومی نیز نسبیت اخلاق و ایدئال های اخلاقی خلق ها را به روشنی نمودار می سازند.
۵
· با توجه به این شرایط که به اختصار مطرح شد، می توان فهمید که چرا باید عناصر و جریانات جدیدی در اتیک عرض اندام کنند.
۶
· اکنون در دوره زوال و فروپاشی نظام اجتماعی برده داری، مکاتب فلسفی جدیدی کسب اعتبار و نفوذ می کنند که قبل از همه، به شرح زیر بوده اند:
الف
· اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت)
· مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت)
ب
· رلاتیویسم (نسبیت گرائی)
· مراجعه کنید به رلاتیویسم (نسبیت گرائی)
پ
· پسیمیسم (بدبینی)
ت
· اکلکتیسیسم
· مراجعه کنید به اکلکتیسیسم
ث
· ایراسیونالیسم (خردستیزی)
· مراجعه کنید به راسیونالیسم، خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی)
ج
· گرایشات عرفانی ـ مذهبی.
۷
· نقطه مرکزی ایدئال اخلاقی و عمل اخلاقی، اکنون نه همبود دولتشهری، آنسان که در اتیک ارسطوئی مطرح بود و نه کل بشریت، آنسان که در اتیک استوئیسم قدیم (زنون) مطرح شده بود، بلکه خویشتن خویش و یا عقل جهانی انتزاعی، کاینات و یا حتی خدای ماورای طبیعی، آنسان که نئوافلاطونیسم و مسحیت در حال تشکیل تلقی می کنند، است.
ت
اتیک نئوافلاطونیسم
۱
· در نئوافلاطونیسم (پلوتین) تکالیف اخلاقی انسان در اقدامات زیر دانسته می شود:
الف
· در آزاد سازی و تطهیر روح از کلیه چیزهای محسوس
ب
· در معراج روحی به سوی خدا که از مراحل مختلفی می گذرد.
پ
· در وحدت با خدا در تجلی بیواسطه الهی
۲
· بدین وسیله فاتحه اتیک فلسفی آنتیک که بر عقل، شناخت و تفکر استوار شده بود، خوانده می شود و به جای آن اتیک مسیحیت نشانده می شود که مبتنی بر عناصر زیر است:
الف
· مبتنی بر وحی الهی است.
ب
· مبتنی بر ایمان است.
پ
· مبتنی بر تئولوژی (فقه، خداشناسی) است.
ث
اتیک مسیحیت
(اتیک تئولوژیکی)
۱
· اتیک مسیحیت بیش از هزار سال است که به اتیک غالب و چه بسا حاکم بی رقیب و بلامنازع در جهان بدل شده است.
۲
· اتیک مسیحیت اما از همان آغاز، اتیک معیوب و مسئله زائی بوده است.
عیب اول اتیک مسیحیت
۱
· در کانون اتیک مسیحیت، نه انسان و جامعه، بلکه موجودی ماورای طبیعی، یعنی خدا قرار دارد.
۲
· اتیک مسیحیت خودمختاری انسان را از او سلب می کند:
· خودمختاری ستیز است!
۳
· اتیک مسیحیت از انسان ها نه تصمیمگیری اخلاقی مستقل، نه تصمیمگیری اخلاقی مبتنی بر دانش و تفکر و شناخت، بلکه اطاعت مبتنی بر ایمان و تسلیم برده وار بی چون و چرا می طلبد.
عیب دوم اتیک مسیحیت
۱
· اتیک مسیحیت به لحاظ تئوریکی ناتوان از آن است که اصول و فرامین اخلاقی خود را با وسایل تئولوژیکی صرف اثبات کند.
۲
· اتیک مسیحیت به محض اینکه با مسائل واقعا اخلاقی، یعنی با مسائل اخلاقی مربوط به جامعه مواجه می شود، عرصه رابطه انسان و خدا را، یعنی عرصه ای را که در انحصار تئولوژی است، ترک می کند.
۳
· اتیک مسیحیت عرصه ای است که به عهده دگماتیک است و نه اتیک.
۴
· تئولوژی در عرصه دگماتیک، ترمینولوژی (اصطلاح شناسی) خاص خود را دارد.
۵
· برای اتیک، یعنی برای رابطه متقابل انسان و جامعه، تئولوژی زبان خاص خود را ندارد و باید پیشاپیش مواد مورد نیاز خود را از اتیک فلسفی به عاریه گیرد.
۶
آگوستین
(۳۵۴ ـ ۴۳۰)
اهل الجزایر
از فقهای مهم مسیحیت
فیلسوف دوره گذار از آنتیک به قرون وسطی
توماس فون اکوین
(۱۲۲۵ ـ ۱۲۷۴)
ایتالیائی الاصل و یکی از متنفذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ
از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)
میراث فکری خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.
· وقتی ما «معلمین اخلاق» تئولوژیکی قرون وسطی را، مثلا آگوستین و توماس فون اکوین را در نظر می گیریم، متوجه می شویم، که موقع پرداختن به اتیک، آگوستین به مکتب افلاطون و یا نئوافلاطونیسم پناه می برد و توماس فون اکوین قبل از همه به مکتب ارسطو.
۷
· از این رو، تصادفی نیست که تئولوگ های قرون وسطی اتیک را به مثابه بخش مستقل تئولوژی توسعه نداده اند.
۸
· آنها پس از دستکاری هائی، اتیک خود را در دگماتیک جاسازی کرده اند.
۹
· تئولوگ های قرون وسطی به هنگام کشیدن فلسفه به مثابه کل به زیر یوغ تئولوژی، اتیک را هم به زیر یوغ دگماتیک کشیده اند.
۱۰
· اتیک تئولوژیکی روی هم رفته، معارف جدیدی به همراه نیاورده است.
۱۱
پلاگیوس
(۳۵۰ ـ ۴۲۰)
راهب بریتانیائی
مؤسس آموزه پلاگیونیسم
او با اگوستین به مصاف فکری در زمینه اتیک برخاسته بود
و از مواضع اتیک فلسفی در مقابل اتیک تئولوژیکی اگوستین
دفاع می کرد.
· در مصاف بزرگ آگوستین با پلاگیوس بر سر مسئله آزادی اراده، پلاگیوس از مواضع اتیک فلسفی یونان دفاع می کند و آگوستین از مواضع تئولوژی.
۱۲
· وقتی آگوستین انسان را عاجز از تمیز خیر از شر به کمک توان و لیاقت و استعداد خویش، می داند، به لحاظ تئولوژیکی موضع قاطعانه ای اتخاذ می کند.
۱۳
· و وقتی کلیسا پلاگیونیسم را لعن و نفرین می کند، دلیلش این است که پلاگیونیسم در صدد نجات اصل خودمختاری انسان است.
۱۴
· خدمات اتیکی توماس فون اکوین عمدتا به طرح حوایج قوای مادی و فکری فئودالیسم بر طبق آموزه حقوق طبیعی و آموزه فضیلت انسانی محدود می شود که هر دو در فلسفه یونان توسعه داده شده اند.
۱۵
· اتیک تومیستی (مکتب فلسفی منسوب به توماس فون اکوین) در امپریالیسم کنونی به مبانی مفیدی برای توجیه اتیک نئوتومیستی بدل شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر