۱۳۹۸ بهمن ۱۸, جمعه

سیری در شعری از شهناز هماپور (۳)

 
شهناز هماپور
(۱۵. ۱۱. ۹۵)
  
۱
در بعدازظهر های جنوب،
چیزی گنگ چرخ می زند،
در
 فضا.

می رسد به درختان،
تکان شان می دهد.

مثل تکان مرده ها،
در خاکسپاری شان.

برگ ها که می ریزد،
پرنده ها هم ساکت می شوند.
 
معنی تحت اللفظی:
تکان درختان مرده توسط چیز گنگ
موجب  کنده شدن و افتادن برگ های مرده می شود.
پرنده ها
هم
با
  مشاهده ریزش برگ ها
خاموشی پیشه می کنند.
 
سؤالی که پس از خواندن این بند شعر
به
خاطر ما 
خطور کرد 
دلیل وجود «هم» بود:
پرنده ها 
هم
ساکت می شوند.
 
شاعر
احتمالا
با
این حرف مختصر
سیطره مطلق سکوت
را
در
بعد از ظهرهای جنوب
تبیین می دارد:
در
 بعدازظهر های جنوب،
تنها صدایی که به گوش می رسیده،
صدای پرندگان
بوده 
که
پس از مشاهده تکان رازآمیز درختان و ریزش برگ ها
خاموش می شوند
و
سکوت مطلق 
مسلط می شود.
 
همین
ظرافت ها
دال بر فراست و درایت و خلاقیت و خاصیت (خودویژگی) کیمیا و کمیاب شاعر است.
 
۲
نیمکت ها 
جای 
می دهند
سال های تباه
 را،
در
 پارک ها.

توده های سیاه پوش،
خیره به فواره های خاموش
 
معنی تحت اللفظی:
در
پارک ها
 نیمکت ها 
میزبان سال های تباه می شوند
و
توده های سیاهپوش
به
فواره های خاموش
خیره می شوند.
 
مشخصه مهم این شعر شهناز
(شاید هم مشخصه مهم اکثر اشعار او)
موجودیت و فاعلیت (سوبژکتیویته) بخشیدن به جمادات و تصورات و توهمات است.
 
در بند قبلی همین شعر
چیز گنگ
شخصیت و فاعلیت (پرسونالیته و سوبژکیتیوته) و موجودیت
کسب کرده بود:
چیز گنگ
 بسان فیلی و یا پهلوانی
درختان
را
تکان می داد و برگ های شان را به زمین می انداخت.
 
در 
این بند شعر
پرنده ها
هم
انسان واره 
تصور و تصویر می شوند:
پرنده ها
محیط پیرامون خود
 را 
بسان انسان های هوشمند
ادراک می کند 
و
نسبت بدان واکنش منطقی - طبیعی مناسب از خود نشان می دهند.
سکوت می کنند.
 
روی دلایل سکوت پرندگان
می توان کار فکری کرد.
 
۳
نیمکت ها جای می دهند
سال های تباه
 را،
در
 پارک ها.
 
شاعر
در
 این بند شعر
به
نیمکت های خالی افتاده در پارک ها
(که خود دال بر خلوت بعد از ظهرهای جنوب است)
و
سال های تباه
(که خود دال بر پوچی و بی محتوایی عمر گذران است)
شخصیت و فاعلیت (پرسونالیته و سوبژکیتیوته) و موجودیت و فونکسیونالیته (نقش، کارکرد، وظیفه)
می بخشد:
نیمکت ها
میزبانان و یا مسافرخانه های اندیشنده 
می شوند
و
سال های تباه
میهمانان تازه از ره رسیده و مسافران خسته.
 
این کردوکارهای شاعر
اگر
شاهکار نیستند،
پس
چیستند؟ 
 
۳
 
توده های سیاه پوش،
خیره به فواره های خاموش
خواننده ای پرسیده بود:
منظور از توده های سیاه پوش
چیست؟
 
منظور شاعر
یا
تصریح هویت پرندگان
است
و
یا
تکثیر چیز گنگ.
 
پرندگان نشسته بر درختان مرده
فقط
می توانند
کلاغان سیاهپوش خاموش 
باشند
که
هیئت توده های سیاه پوش به خود می گیرند
و
چیز گنگ
فقط می تواند شبحی تیره رنگ باشد
که 
به
دلایلی
تکثیر 
می شود.
 
مثلا
اگر شبح تیره
تجزیه شود،
عملا
تکثیر می شود.
 
اما
همین توده های سیاه پوش
هم
شخصیت و فاعلیت (پرسونالیته و سوبژکیتیوته) و موجودیت و فونکسیونالیته (نقش، کارکرد، وظیفه)
کسب می کنند
و
بسان آدم های هوشمند و اندیشمند
به
فواره های مرده
خیره می شوند.
 
فواره های مرده
نیز
بسان توده های سیاه پوش
نمادهای روشن بعد از ظهرهای مرده جنوبند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر