۱۳۹۸ شهریور ۵, سه‌شنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۷۵)



پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان

بخش اول
ادامه

۱۰۳
·     به همین دلیل تبری جستن ایده ئولوگ های بورژوایی از خرد و مطالبات مستخرجه از خرد و انکار کم و بیش اعتبار خرد در رابطه با همه انسان ها، پس از تشکیل نظام جامعه ای کاپیتالیستی، امری قابل اثبات اوبژکتیو (عینی) است.

۱۰۴
·    موضوع خرد از آن به بعد نیز وارد ایده ئولوژی طبقه اجتماعی دیگری می شود که ضد بورژوازی است و رسالت تاریخی اش رهایش خویشتن و نتیجتا رهایش کل بشریت از استثمار و سرکوب و ستم است.
·    یعنی خرد از این به بعد، وارد جهان بینی علمی پرولتاریا می شود.

بخش دوم

۱
·      فلسفه کلاسیک بورژوایی با فرانسیس بیکن و دکارت سربرمی کشد.

۲
·     تفکر فرانسیس بیکن و دکارت به طرز بنیادی با ایده ئولوژی کهنه و فرتوت جامعه فئودالی تفاوت دارد:
·     فرانسیس بیکن و دکارت واقعیت عینی را بر خلاف تفکر فئودالی ـ روحانی،  چیزی تصور نمی کردند که از خدا آمده است و به خدا برمی گردد (انا لله و انا الیه راجعون)، بلکه چیزی تصور می کردند که توسط خود انسانها قابل تسلط و تحول و تغییر است.

۳
·     فرانسیس بیکن و دکارت می خواستند، قبل از هر کاری، با اختراع متد فکری نوین، انسان ها را به تسلط بر واقعیت عینی قادر سازند.

۴
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم، «هم فرانسیس بیکن و هم دکارت فرم تغییریافته تولید و تسلط عملی بر طبیعت توسط انسان ها را نتیجه متد فکری تغییریافته می دانستند.
·    این در اثر دکارت تحت عنوان دیسکورس لا ملیوده آشکار می گردد.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۱۱)

۵
·    البته  فرانسیس بیکن و دکارت با این تصور، دچار توهم بودند.
·    چون اعلام متد فکری نوین، نتایج بیواسطه در زمینه تسلط انسان ها بر طبیعت و جامعه را به دنبال نمی آورد.
·    برای تسلط انسان بر طبیعت و جامعه، شرایط دیگری ضروت دارند.
·    حقیقت را باید در وارونه تصور فرانسیس بیکن و دکارت جست و جو کرد.

۶
 
·    اما از سوی دیگر، تحول رادیکال (ریشه ای) طرز تفکر موجود در ایده ئولوژی فئودالی ـ روحانی به میراث مانده، ضرورت ناگزیر داشت تا جایگاه تضمین شده ای برای دعوی طرز تفکر بورژوایی نوین در زمینه ی  تسلط راسیونال انسان بر طبیعت و جامعه  در تئوری پدید آید.
·    (مانفرد بور، «جایگاه تاریخی فلسفه فرانسیس بیکن و دکارت»، ص ۲۵)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر