۱۳۹۷ شهریور ۲۳, جمعه

شفافیِ ناگزیر معمای مشترک


محمود درویش
برگردان باهار افسری

دوست دارم، دوستم بدارند
به همان سان که هستم
(به مثابه همانی که هستم)

نه مثل یک عکس رنگی
بر روی کاغذ
و
نه مثل ایده ای
پرداخت‌ شده در شعری 
به سودای حاجتی

من هشدار لیلا را از دور دست ها می‌ شنوم
از اتاق خوابش:
«ترکم نکن.
اسیر قافیه‌ ی شب‌ های قبیله‌ ای
مرا چون سوژه‌ ای به آنها نسپار
من یک زن‌ ام،
نه بیشتر و نه کمتر

من همانی‌ ام که هستم
همانطور
که تو همانی که هستی

در تو
زندگی می‌ کنم،
تا تو
و
برای تو

من شفافیِ ناگزیر معمای مشترک مان را دوست دارم
من از آن تو ام
وقتی از شب بیرون می‌ زنم.
 
من
اما زمین‌ تو نیستم

پایان
ویرایش
از 
تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر