۱۳۹۷ مهر ۶, جمعه

سیری در شعری از علیرضا قزوه (۳)


علیرضا قَزوه 
(۱۳۴۲) 
نویسنده و شاعر 
  رئیس مرکز تحقیقات فارسی مشاور فرهنگی جمهوری اسلامی 
 در دهلی نو بود.
 وی با شعر بلندی تحت عنوان «مولا ویلا نداشت»
  کسب شهرت کرده است.

تحلیلی 

از
 میم نون
 
 
دسته گل ها 
ـ دسته دسته ـ
می‌ روند از یادها 
 
گریه کن
 ای آسمان 
در 
مرگ طوفان‌ زادها
سخت گمنامید
 اما
 ای شقایق سیرتان 
کیسه می‌ دوزند 
با 
نام شما 
شیادها
 
۱
دسته گل ها 
ـ دسته دسته ـ
می‌ روند از یادها
 
در این شعر،
از 
شهدا،
تجلیل به عمل می آید.
 
شکایت و شکوه شاعر از این است
که
دیگر کسی از آنها یادی نمی کند.
 
شاعر 
حتما
می داند
که
 زنان شان
را
آخوندهای با عمامه و بی عمامه 
صیغه کرده اند.
 
جز اینهم کار دیگری از دست روحانیت از هر نوع برنمی آید.

دیروز اعلام شد
که
در آلمان
۱۶۰۰آخوند مسیحی
۳۶۰۰ کودک مؤمنین
را
در
 دوره پس از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون
مورد سوء استفاده جنسی
قرار داده اند.

کلیسا با کشیشانش جهانپهلوان کودک ستیزی است.

این
تازه
نوک بهمن عظیمی است که بیرون زده است.

بقیه شرم می کنند، بگویند 
که
در ایام خردسالی
در 
کلیسا 
چه بلایی بر سرشان آمده است.

حریفی از دانشگاه پژوهش سوء استفاده های کلیسایی ـ روحانی
اعلام داشت 
که
تعداد قربانیان خردسال
به
بیش از ۱۰۰ هزار نفر بالغ می شود.

راستی
چرا؟

چرا
روحانیت و اعضای طبقات حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
نوشداروی حیات خود
را
در کاسه سکس با خردسالان بی پناه  زخمبردار جامعه 
می جویند؟

این
چه روند و روالی است
ناظم حکمت؟

۲
گریه کن
 ای آسمان 
در 
مرگ طوفان‌ زادها

شاعر 
هندوانه ای بزرگ
زیر بغل مرده های هفت کفن پوسانده می چپاند
و
آنها
را
فرزندان توفان 
می نامد.

جوانان خام و ساده لوح توده
را
با شعر و شعار شیر کرده اند و بسان گله گاو و خر از مین زارها عبور داده اند
و
اکنون
آن 
بینوایان توده زاده 
را 
توفان زاده
 نام می دهند.

همان توده ای که کلیه می فروشد
تا
  فرزندش 
را
به مطب پزشکان تاراجگر جماران ببرد.

۳
 
گل شقایق 
لاله داغدار  یا لاله خودروی
  گیاهی است خودرو و وحشی با گل‌ هایی به رنگ سرخ  

سخت گمنامید
 اما
 ای شقایق سیرتان

شاعر
هندوانه دیگری
زیر بغل دیگر شهدا می چپاند 
و
آنها 
را
شقایق سیرت
لقب می دهد.
 
منظور شاعر از شقایق سیرت چیست؟
 
فرزندان توده
که
خودرو 
نبوده اند.
 
بهتر آن بود که شاعر
شقایق صورت
بنامد .
 
توده های دهقانی
تحت فشار اقتصادی
به ازای چند ده لیتر گازوئیل 
جگرگوشه های خود
را
به
جبهه جنگ جلادان جماران با صدام فرستاده اند و در مرگ شان خون گریسته اند.
 
حال
شاعری
که
عضو و جزو بی چون و چرای طبقه حاکمه طویله جماران است،
سوء استفاده خاص خود
را
از جوانان توده به عمل می آورد.

۴
کیسه می‌ دوزند 
با 
نام شما 
شیادها
 
انتقاد شاعر
این است که شیادها
با
نام آنها دلار درو می کنند.
 
محتوای اشعار شعرای عنقلابی جماران
همه از دم
همین است:
حمله به نمایندگی از طرف شهدا
بر
موجودات انتزاعی و بی نام و نشان.
 
بعضی ها
حتی
به
مشد حسن
و
امثالهم
حمله می برند.
 
مثلا
آنها
را
دزد و مفتخور و جیب بر و غیره قلمداد می کنند.
 
یعنی
در حاد ترین حالات
به
افراد 
حمله می برند.
 
این زباله های عنقلابی
چنان وانمود می کنند که انگار عیب از این و آن است.
 
آنچه 
از
حملات انتزاعی و توخالی این شعرای طبقه حاکمه در امان می ماند،
طبقه حاکمه و حاکمیت طبقاتی طبقه حاکمه 
است.
 
محتوای این شعر قزوه هم همین است:
انتقاد انتزاعی از اشباح 
ضمن حفظ و تحکیم حاکمیت طبقه حاکمه انگل و ستمگر.

پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر