۱۳۹۷ مهر ۲, دوشنبه

دیالک تیک بار و بال

افسون شکری
 
ﺳﺒُــﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑـــﺎﻻ ﻧﺮﻓﺘﯿــﻢ ﺩﯾﮕﺮ
ﺑـــﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﻭش ماﻥ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪ،
ﺑـــﺎل های ماﻥ ﺑﻮد.


بار چیست؟

۱
بار
یکی از فرم های بسط  و تعمیم اوبژکت است.

دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در این رابطه
به شکل دیالک تیک باربر و بار بسط و تعمیم داده می شود.

بار از مبدأ معینی توسط باربر به مقصد معینی حمل می شود.

رساندن بار به مقصد معلوم
به 
رهایش باربر
 از فشار وارده بر اندام خویش می انجامد.

حمل بار 
ضمنا
فرمی از کار است.
 
کار
فرمی از فعالیت هدفمند است.

کار
اما
ضمنا
به 
زندگی کارگر
معنا و محتوا 
می بخشد
و
ریاضتی توأم با لذت
به همراه می آورد.

۲ﺳﺒُــﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﻢ
 
درست به همین دلیل
سخن از سبک تر شدن می رود.
 
سبک تر شدن 
یعنی
رهایش از فشار بار.
 
سبک تر شدن 
فرمی از بسط  و تعمیم مفهوم لذت است.
 
لذت اصیلی
که
مبتنی بر ریاضت و زحمت و مشقت بوده است.
 
۳
ﺳﺒُــﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑـــﺎﻻ ﻧﺮﻓﺘﯿــﻢ ﺩﯾﮕﺮ
    
سؤال
این است که حمل بار 
چه ربطی به بالاتر رفتن دارد؟

برای پیدا کردن جواب به این سؤال
باید با فلسفه کار اشنا شد.

کار
به مثابه تلاش هدفمند
دیالک تیکی از ریاضت و لذت 
است.
(مارکس)

منظور از لذت چیست؟

۴
لذت حاصل از کار فیزیکی
لذتی فیزیکی 
است.

لذت فیزیکی نتیجه صرف انرژی و نیرو ست.

اندام انسانی
با
از دست دادن انرژی و نیرو
به 
آرامش می رسد
و
لذت فیزیکی
نتیجه این آرامش است.

 ۵
کار
چه کار فیزیکی و چه کار فکری
اما
لذت فکری عظیمی
در پی دارد.
 
چون
در روند کار و در اثر کار
کارگر
به تفکر برانگیخته می شود.
 
منشاء تفکر و تکلم و تخیل و ترانه و آواز
کار
 بوده است.

در روند کار و در اثر کار
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
بسان ساعت به کار می افتد:
میلیون ها سیگنال از محیط به ذهن ارسال می شود
و
نتیجه فکری حاصل
دریافت می شود.
 
به قول کلاوس هولتس کامپ
(استاد دانشگاه آزاد برلین)   هر تبری که دهقان بر تنه درختی فرود می آورد،
در اثر به کار افتادن دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
به
 شناخت تنه،
 تری و خشکی آن، پوسیدگی و سلامت آن، 
به
 شناخت تبر
کیفیت تیغه آن، تیزی و کندی تیغه آن،
به
 شناخت دسته تبر،
کوتاهی و درازی آن،
به
شناخت نحوه فرود آوردن تبر
به
شناخت صحت و سقم تصورات پیشین خویش از تنه و دسته و تیغه و نحوه فرو آوردن تبر
به
شناخت لیاقت شناخت خویش
به
شناخت خلاقیت و مولدیت انسانی خویش
نایل می آید.


یعنی 
در آیینه محصول کار خویش
ماهیت انسانی خلاق خویش
را
می بیند
و
فتبارک الله احسن الخالقین
سر در می دهد.

خودشناسی فخر انگیز انسان مولد و زحمتکش
و
تعالی همه جانبه او
در اثر کار و در روند کار
امکان پذیر می گردد.

حالا 
می توان
 منظور شاعر
را
از مفهوم «بالاتر نرفتن دیگر»
درک کرد و توضیح داد:
 

ﺳﺒُــﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑـــﺎﻻ ﻧﺮﻓﺘﯿــﻢ ﺩﯾﮕﺮ

۶
این بدان معنی است 
که
 کار 
(حمل بار در این مورد)
در عین حال
بال آدمی 
 است.

بال
وسیله پرواز 
است.

دیالک تیک وسیله و فونکسیون
به شکل دیالک تیک بال و پرواز بسط و تعمیم می یابد.

برداشتن بار از دوش
به معنی پایان کار است،
کاری که بال پرواز است.

کاری که وسیله توسعه و تکامل و تعالی و ترقی فیزیکی و فکری کارگر است.

نکته در میدان دید تنگ و محدود شاعر است
که
بار 
را
می بیند
و
نه
کار
را.

شاعر خیال می کند
که
توسعه علم و فن و ترفند
به زیان توده مولد و زحمتکش است.

شاعر خیال می کند
که
رهایی روز افزون توده مولد و زحمتکش از کار فیزیکی سنگین
نه
به نفع توده، بلکه به زیان توده است.

خود کارگران 
هم
در آغاز همین تصور باطل را داشته اند
و
به تخریب وسایل مدرن تولید پرداخته اند.

ولی
علم و فن و ترفند
اولا
خود
 نتیجه کار توده مولد بوده اند

ثانیا
یار و یاور و مددکار توده بوده اند.

زندگی توده مولد و زحمتکش
در 
اثر رهایی روز افزون از فشار کار فیزیکی و فکری سنگین و عصب فرسا
کیفیت نوینی 
کسب می کند.

ترازوی دیالک تیکی کار مادی (فیزیکی) و کار فکری
رفته رفته
به نفع کفه کار فکری سنگین تر می شود
و
کارگر
از بیماری های شغلی رهایی می یابد و طول عمرش و کیفیت زندگی اش بهتر می گردد.

مراجعه کنید 
به
علم
فن
(تکنیک)
تکنولوژی
فنفلسفه
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر