۱۳۹۷ مهر ۱, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۲)

 

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

۱
 نه مستغنی از طاعتش، پشت کس
نه بر حرف او، جای انگشت کس

معنی تحت اللفظی:
نه،
 پشت کسی از اطاعت او بی نیاز است
و
نه
کسی
قادر
به زیر علامت سؤال قرار دادن حکم او ست.

۲
نه مستغنی از طاعتش، پشت کس
نه بر حرف او، جای انگشت کس

سعدی در مصراع اول این بیت شعر
توضیح فیزیکی برای خم و راست شدن در مقابل خدا
(سجده و رکوع و قیام)
سر هم بندی می کند.

انگار پشت آدمیان
محتاج اطاعت است.

سعدی
آدمیان
را
کنیز و بنده و غلام و نوکر مادر زاد
جا می زند.

سؤال

تبلیغ اطاعت
در
ایده ئولوژی طبقات بنده دار و فئودال و بورژوا
به نیت تمرین اطاعت در مقابل الف ط ح است.

جواب

تبلیغ اطاعت
در
ایده ئولوژی طبقات بنده دار و فئودال و بورژوا
به نیت تمرین اطاعت در مقابل اعضای طبقه حاکمه است.

۳
نه مستغنی از طاعتش، پشت کس
نه بر حرف او، جای انگشت کس

در مصراع دوم این بیت شعر
خدا
شباهت غریبی
به
خوانین و سلاطین قدر قدرت و خودکامه
کسب می کند
که
کسی
اجازه و جرئت
اعتراض ندارد.

سعدی میان انسان و خدا رابطه عجیبی برقرار می کند:
اولا خدای سعدی از عبادت بندگانش سیر نمی شود و مرتب غر می زند:

اعملو آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور
ای آل داود، سپاس مرا به جای آرید و بندگان سپاسگزار من انگشت شمارند!

سؤال

بدین طریق
 دیالک تیک وسیله و ه  
به شکل دیالک تیک الف و ت توسعه و تعمیم می یابد.

جواب

بدین طریق
 دیالک تیک وسیله و هدف
به شکل دیالک تیک اطاعت و تقرب درگاه الهی توسعه و تعمیم می یابد.

اطاعت، دیگر از یقین و باور بنده به خدا نشئت نمی گیرد، بلکه در مصلحت اندیشی کاسبکارانه، بمثابه وسیله ای برای کسب تقرب در درگاه خدا، به کار گرفته می شود.

هدف از اطاعت، ارتقاء به درجه مقربین درگاه الهی (نوکران درجه یک الهی)
است.

اما انسان، برای همیشه بدهکار خدا می ماند،
همانطور که رعایا، بدهکار همیشگی اشراف فئودال و دربار می مانند.

چرا؟
دلیلش را سعدی در گلستان تصریح می کند:

هرنفسی که فرو می رود،
ممد حیات است
و
 چون بر می آید،
مفرح ذات.
پس درهرنفس دو نعمت موجود است
و
به هر نعمت،
شکری واجب.

از این رو ست، که پشت کسی از طاعت خدا نمی تواند مستغنی باشد.

اما سعدی مکررا یاد آور می شود که خدا مستبدی تمامعیار است و کسی نمی تواند و نباید روی حرف او حرفی بزند.

نسبت دادن دیکتاتوری و خودکامگی به خدا،
بهترین راه توجیه استبداد مطلقه سلاطین (سایه های خدا) است.

سؤال

بدین طریق است که ایدئولوگ طبقاتی فئودالیسم،
دیگر نیازی به توضیح ت ـ ت  پیدا نمی کند، چون خدا باید سرمشق سایه های خدا باشد و بس.

جواب

بدین طریق است که ایدئولوگ طبقاتی فئودالیسم،
دیگر نیازی به توضیح تئوریکی ـ تئولوژیکی پیدا نمی کند، چون خدا باید سرمشق سایه های خدا باشد و بس.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر