۱۳۹۷ شهریور ۲۹, پنجشنبه

زبان فارسی و ناهنجاری های جدیدش (۲۸ )

 
مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
۱

اینک
در
دهه های پایانی قرن بیستم
حاکمیت «ولایت فقیه»
همان «هیرارشی» قرون وسطایی
را
در
غیر شرایط تاریخی ـ اجتماعی خود
ـ ولاجرم با تأکید دیوانه وار بر «اصل قدرت» ـ
به
جامعه انقلابی ایران
ـ و نه فقط ایران ـ
تحمیل می کند.
 
ب
هیرارشی روحانیت
هیرارشی روحانیت
قبل از شکست انقلاب سفید و پیروزی ارتجاع سیاه
هم
وجود داشته است:
هرم سلسله مراتبی روحانیت
دست نخورده مانده بود.

القاب آیة الله و حجة الاسلام و شیخ و طلاب
تازگی نداشته اند و ندارند.

مفهوم معروف به آل عبا
حاکی از همین هیرارشی روحانیت است
که
قدمتش به دوران برده داری (صدر اسلام) می رسد.

فرق هیرارشی روحانیت شیعی 
با
هیرارشی روحانیت سنی و مسیحی
در
تعدد آیات عظام است.

این تضاد میان قله هرم روحانیت
احتمالا
تحت فشار سیاسی
به صور مختلف مثلا  شورای نگهبان و خبرگان و فلان و بهمان
حل شده است.

آیات عظامی
هم
که
حاضر به تمکین نبوده اند
مثلا
خمینی 
را
به لحاظ فقاهت آدم حساب نمی کردند،
ناک اوت شده اند.

مثلا
آیة الله شریعتمداری.

۲
محمد جواد حجتی
نگرانی خود را از فقدان «هیرارشی قدرت» مذهبی
در پاکستان ابراز داشته است:
از
مقام پاکستانی
در باره مفتی اعظم و عالی ترین مقام روحانی پاکستان می پرسم.

پاسخ می دهد:
ما
در پاکستان مفتی اعظم نداریم
و
این سؤال برای من مبهم می ماند (و هنوز هم مبهم است)
که سلسله مراتب روحانیت در پاکستان هست و یا نیست.
(کیهان. ۱۰ اسفند ۱۳۶۴)

این تصور محمد جواد حجتی
تصور باطلی است.
حتی
طویله ای نمی توان پیدا کرد که در آن هیرارشی وجود نداشته باشد.
بخش اعظم انرژی و نیروی جانوران
صرف تعیین هیرارشی در هر واحد مربوطه می شود.
حشرات و حیوانات
برای تعیین و یا برای بازتعیین هیرارشی
به
جنگ های مرگبار تن در می دهند.
در روحانیت پاکستان
هم
بیشک
هیرارشی معینی
وجود دارد.
ضمنا
مگر در طویله جماران
مفتی اعظم
وجود دارد؟
خمینی 
را
نه
در 
نجف 
به رسمیت می شناسند
و
نه
در 
قم.
 ۳
در عصری که فئودالیسم و نظامات پیش از آن،
در مقیاس جهانی
مدت ها ست
که
به گورستان تاریخ سپرده شده اند،
در شرایطی
که
نظام پس از فئودالیسم
ـ سرمایه داری ـ
نیز
قهرا
به نظامی جدیدتر
ـ سوسیالیسم ـ
جای می پردازد،
طبعا
این واپسگرایی ناهنجار
آثار و پیامدهای ویرانگر خود
را
بر
همه شئون حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه
ـ و مهمتر از همه بر عرصه اندیشه و زبان ـ
آشکار می سازد.

این تصور الف برزگر
که
فئودالیسم در مقیاس جهانی به گور سپرده شده،
نشانه ساده لوحی او ست.
مگر در بخش اعظم کشورهای آسیا و آفریقا و امریکای لاتین
و
حتی
در جمهوری های شوروی
فئودالیسم از بین رفته است؟
مگر
طبقه حاکمه
در این کشورها اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی نیست؟

در روسیه
حتی
همین امروز
مناسبات برده داری رواج چشمگیر دارد.

در عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج
همچنان و هنوز 
مهاجرین افریقایی 
برده می شوند.

۴
و
گفتنی است
که
در شرایطی که فئودالیسم مرده است
و
در مقیاس جهانی
دیگر
وجود خارجی ندارد،
میراثخوار جهانی فئودالیسم
ـ امپریالیسم ـ
با اغتنام (غنیمت شماری) فرصت
به این واپسگرایی ها دامن می زند
و
آن
را
در جهت ویران سازی اجتماعی ـ فرهنگی
و
تخریب شالوده جنبش های رهایی ملی
مورد بهره برداری قرار می دهد.

الف برزگر
بسان اکثریت قریب به اتفاق رهبری حزب توده
از
مفاهیم سرمایه داری واپسین و بورژوازی واپسین 
بی خبر است.

او
به همین دلیل
عاجز از درک حمایت امپریالیسم از ارتجاع برده داری و فئودالی و روحانی است.

ما
در این زمینه
هزاران صفحه مطلب ترجمه و منتشر کرده ایم
که
اجنه 
می خوانند
و
نه
آدمیان.

مراجعه کنید
به
دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر