۱۳۹۷ شهریور ۳۱, شنبه

پای منبر دکتر مرتضی محیط و پامنبری های او (۱۸)


مرتضی محیط
(متولد ۱۳۱۴ در شوشتر خوزستان)
نویسنده و پژوهشگر
مقیم کالیفرنیا
حوزهٔ فعالیت او بیشتر در زمینهٔ مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.
وی از حامیان جنبش سبز و از مخالفان حملهٔ نظامی به ایران است و آن را با هدف نابودی ایران تحت عنوان دخالت بشردوستانه می‌داند.
 
یادداشتی بر مفهوم "چپ ملی" در دیدگاه دکتر مرتضی محیط
نویدنو
 
تلخیص، ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
تز چهارم پامنبری ها:
  
دکتر محیط 
آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه
 را 
به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند. 
 
این جمله «انتقادی»  پامنبری ها 
فی نفسه
حاکی از چیست؟
 
۱
دکتر محیط 
آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه
 را 
به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند.
 
محتوای موعظه مرتضی محیط،
نه، مبارزه ملی بوده و نه ضرورت توجه به وجوه ملی مبارزه.
 
مرتضی محیط 
به نیت توضیح امپریالیسم امریکا و مصدق امریکوفیل 
اوتوبیوگرافی خود
 را 
موعظه کرده است:
در ۱۶ سالگی تحت تأثیر مادر بزرگش 
هم طرفدار امپریالیسم امریکا بوده
و
هم بسان  مصدق امریکوفیل  بوده است.
 
مرتضی محیط 
 ضمنا
گفته 
که مارکس هم ملی بوده و ملی سه آتشه بوده است.
فقط یادش رفته بگوید که مارکس هم امریکوفیل بوده است.
 
چون مارکس ملی به ابراهام لینکن نامه هم نوشته است.
 
مرتضی محیط 
 بعد
از خطه خاص به عالم عام پریده و گفته که چپ باید ملی باشد.
 
۲
دکتر محیط 
آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه
 را 
به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند.
 
مرتضی محیط توان تفکر مفهومی ندارد.
 
اصلا
مارکسیست نیست.
 
ترجمه مطالبی از مارکس که به معنی مارکسیست بودن مترجم نیست.
 
طرز تفکر محیط
بسان طرز تفکر پامنبری هایش
اسکولاستیکی 
است:
اگر مرتضی محیط توان تفکر مفهومی داشت،
به عوض زدن به بر و بیابان،
ضرورت ملی بودن چپ
را
در بی اعتنایی به سخنان و مواضع مارکس ۱۶ ساله
و
مادر بزرگ و مصدق و امریکا
استدلال و اثبات می کرد.
 
۳
دکتر محیط 
آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه
 را 
به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند. 
پامنبری ها
هم
به دلیل بیگانگی با فوت و فن تفکر مفهومی،
مرتضی محیط
را
به 
لطمه زدن بر اعتبار بت بزرگ
(حضرت مارکس)
متهم می کنند.
 
حتی
اگر بی دقتی هایی در فرمولبندی جملات محیط چشمگیر باشند،
به دلیل منطق موعظه است
و
نه
به دلیل خصومت او با مارکس.
 
منبر
هر واعظی
را
به اوتوریته ای مبدل می سازد.
 
انتظار دقت و وسواس در فرمولبندی جملات از اوتوریته
 بخردانه نیست.
 
۴
دکتر محیط 
آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه
 را 
به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند. 
این جمله
 ضمنا افشاگر سوبژکتیویسم معرفتی پامنبری های محیط است:
چون
به عوض بررسی مفاهیم محیط
شخص شخیص او
را
مورد حمله قرار می دهند.
 
حمله پامنبری به اوتوریته منبر نشین
کجا رواج داشته است؟
 
دلیل این سوبژکتیویسم معرفتی
هم
فقر مفهومی است.
 
دفاع دست و پاشکسته از مارکس
(«اندیشه ها و نظرات» مارکس)
هم
نشانه دیگری بر سوبژکتیویسم معرفتی پامنبری ها ست.
 
ظاهرا
پس از واکنش محیط به این مطلب
حریف دیگری
وارد میدان هماندیشی شده و خنجر از رو بسته است:
 
 
۵
ایشان 
در همین ارتباط 
بدون تبیین تحلیلیِ دیالکتیک ملی و بین المللی 
و 
بدون تبیین تحلیلیِ دیالکتیک مبارزه طبقاتی و ملی
 با 
برخوردی بسیار سطحی و دور از انتظار 
با 
فروکاستن موضوع به انتساب صفت ملی به چپ، 
نتیجه می گیرند:
"چپ اگر ملی نباشد، چپ نیست."
 
پامنبری ها
در این جمله
دو دیالک زیر را به خدمت می گیرند که قابل تأمل اند:
 
الف
  دیالکتیک ملی و بین المللی 
 
ب
  دیالکتیک مبارزه طبقاتی و ملی

۶
  دیالکتیک ملی و بین المللی 

دیالک تیک ملی و بین المللی
دیالک تیکی واقعی است
ولی
معنی بکلی دیگری دارد
و
ربطی به مفهوم محیط
  «ملیگرا بودن چپ»
ندارد.
 
دیالک تیک ملی و بین المللی
(از ماتریالیسم تاریخی)
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک داخلی و خارجی
 (از ماتریالیسم دیالک تیکی)
 است.
 
مثال
 
الف
همان مش مصدق
در بستر دیالک تیک ملی و بین المللی سرنگون می شود:
این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک ملی و بین المللی به شکل دیالک تیک ارتجاع داخلی (اشرافیت فئودالی - روحانی ـ بورژوازی)  و ارتجاع خارجی (امپریالیسم) بوده است.

ب
همان حزب توده
در بستر دیالک تیک ملی و بین المللی سرکوب و نابود می شود:
این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک ملی و بین المللی به شکل دیالک تیک جبهه انقلابی داخلی (توده های کارگر و دهقان و پیشه ور و توده های روشنفکری ـ خلقی)  و جبهه انقلابی خارجی (جنبش کارگری ـ کمونیستی جهانی، دول سوسیالیستی و احزاب کمونیستی و جنبش های رهایی بخش ملی) 
بوده است.
 
۷
  دیالکتیک مبارزه طبقاتی و ملی
این دیالک تیک پامنبری ها،
اولا
نشانه نادانی فلسفی و مفهومی آنها ست.
 
ثانیا
وجود واقعی و عینی ندارد.
 
چون
مبارزه طبقاتی
ـ خواه از بالا و خواه از پایین ـ
فقط به معنی مبارزه برای نان سفره نیست.
 
مبارزه ملی (در فرم های ضد استعماری، خودمختاری ملی در کشورهای کثیرالمله و غیره) و مذهبی و هنری و نظری و جنسیتی و غیره
فرم های دیگری از مبارزه طبقاتی اند
و
آب به آسیاب مبارزه طبقاتی ـ خواه از بالا و خواه از پایین ـ می ریزند.
 
همین دیالک تیک من درآوردی و خیالی
نشانه بیگانگی پامنبری ها با تفکر دیالک تیکی است:
حضرات
مبارزه طبقاتی را در جوار مبارزه ملی تصور و تصویر می کنند 
و 
پیوند دیالک تیکی ارگانیکی تنگاتنگ و ناگسستنی میان فرم های مختلف مبارزه طبقاتی  
را 
نمی بینند.
  
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر