۱۳۹۷ شهریور ۱۶, جمعه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۶۷)

 
 
پروفسور دکتر رولف ماکس
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
سیاست مائوئیستی جامعه
تحت فشار نقش تاریخی عینی طبقه کارگر

۴۹
·    بخشی از طبقه کارگر چین، قرار است که برای مانی پولاسیون سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه خود در راستای آماج های اساسی مائوئیسم مورد سوء استفاده قرار گیرد.

۵۰
·    این تاکتیک در کنگره ۱۰ مائوئیستی حزب ـ قبل از همه در شعار «تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا» ـ انعکاس می یابد.

۵۱
·    مائوئیست ها بدین طریق می کوشند تا به حزب خود رنگ پرولتری غلیظی ببخشند  و آن را به مثابه «پیشاهنگ پرولتاریا» جا بزنند.

۵۲
·    با زدن برچسب «پیشاهنگ پرولتاریا» به حزب مائوئیستی در هیئت تغییر یافته حزب، این تصور احیا می شود که سازمان حزبی گویا سازمان بی واسطه طبقه کارگر است.   

۵۳
·    در مطابقت با آن، سازمان های حزبی را در کارخانجات ظاهرا به لحاظ تعداد اعضا، وسعت می بخشند و بزرگتر می سازند.

۵۴
·    کارگران (زن و مرد) در صورتی به عنوان اعضای حزب پذیرفته می شوند که با معیارهای ایده ئولوژی مائوئیستی سازگار باشند.

۵۵
·    رهبری کنونی چین (۱۹۷۵) در رابطه با مسائل فوق الذکر دچار سلسله ای مشکلات بزرگ می گردد:

الف
·    در حین «انقلاب فرهنگی» فونکسیونرهای کارخانجات، نمایندگان پرسونل فنی ـ مهندسی  و ضمنا بخش بزرگی از کارگران معمولی و کارگران فنی مورد حمله قرار می گیرند و مورد سرکوب غیرقانونی قرار می گیرند.

ب
·    گروه مائو در تلاش های کنونی به نیت تشکیل وحدت میان مولدیت و شعور مائوئیستی در کارگران چین، در نتیجه دانش تجربی کارگران از «انقلاب فرهنگی»، با بی اعتمادی آنان، تن زدن آنان از قبول مسئولیت و هراس آنان از سرکوب غیرقانونی دیگر، مواجه می شوند. 
·    (رمین ریبائو، ۱. ۷ . ۱۹۷۲)

۵۶
·    پدیده های ناخشنودی که در حال حاضر در طبقه کارگر چین وجود دارند، در وهله اول، بیشتر از دانش تجربی بیواسطه آنها و از دانش تجربی مکسوبه آنها در مقاطع معینی از واقعیت جامعه ای نشئت می گیرند و کمتر، از شناخت پیوندهای سیاسی بزرگتر.
·    (مراجعه کنید به الف لارین، «مسائل طبقه کارگر چین»، مسکو، ۱۹۷۲، بخش سوم، ص ۳۲)

۵۷
·    در ایام اخیر، رهبری چین تشکیل «پلیس خلقی» را تحمیل می کند.

۵۸
·    کانون فعالیت «پلیس خلقی»، شهرهای بزرگ است.

۵۹
·    رهبری چین می خواهد که طبقه کارگر، «نیروی اصلی» «پلیس خلقی» باشد.

۶۰
·    به همان میزان که تحت رهبری ارتش، در کارخانجات واحدهای «پلیس خلقی» تشکیل می شوند، به همان میزان هم حضور کادرهای نظامی در کارخانجات، کاهش می یابد. 

۶۱
·    این ظاهرا در رابطه با این مسئله هم است که کنترل نظامی مستقیم کارخانجات با دکترین مولدیت کاری مرتبط با آن و آمادگی به کار با راندمان بهتر، ناسازگار بوده است و حتی مانعی در راه آن بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر