۱۳۹۷ تیر ۱۸, دوشنبه

سیری در غزلی از خواجه شیراز (۶)


 
ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
 
۱
بر بساط نکته دانان 
خودفروشی 
(افاده فروشی، خودنمایی) 
شرط نیست
 
یا
سخن دانسته گو
ای مرد عاقل
یا
خموش

معنی تحت اللفظی:
در جمع نکته دانان، نباید خودنمایی کرد.
 
شرط عقل این است
که
در جمع نکته دانان
یا
سخن سنجیده
بر زبان رانی
و
یا
  سکوت کنی.
 
اگر خواننده به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشد،
خواهد پرسید:
این بیت غزل
چه ربطی به ابیات قبلی این غزل دارد؟
 
دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

گفت:
«آسان گیر بر خود، کارها
کز روی طبع
سخت می‌ گردد جهان بر مردمان سخت‌ کوش»

وان گهم (آنگاه به من) در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد
و
ـ بربط زنان ـ
می‌ گفت:
«نوش!» 
(بنوش)

با دل خونین
لب خندان بیاور
ـ همچو جام ـ
نی گرت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

گوش کن پند
ای پسر
وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت
چون در حدیثی
(حدیثی از جنس در و گوهر)
گر توانی داشت هوش

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که (به این دلیل که) آنجا 
جمله اعضا
چشم باید بود و گوش

۲
بر بساط نکته دانان 
خودفروشی 
(افاده فروشی، خودنمایی) 
شرط نیست
 
یا
سخن دانسته گو
ای مرد عاقل
یا
خموش
 
شاید به همین دلیل بوده 
که 
حریفی از بی ربطی ابیات غزلیات خواجه به همدیگر 
دم زده است.
 
دعوت مردم به عاشق سینه چاک جلاد خود بودن،
چشم و گوش محض بودن،
شلاق خوردن و ملامت شنیدن و خوش بودن،
رنجیدن از جلاد را کفر محض دانستن
چه ربطی به سنجیده سخن گفتن دارد؟
 
چگونه می توان 
در نهایت بی شرمی
ناسنجیده ترین و ضد عقلی ترین اندرزها را صادر کرد 
و
سپس
فرمان سکوت به ناسنجیده سخنگویان داد؟
 
ضمنا
من ـ زور خواجه ی مبلع تسلیم طلبی و کرنش و بی خویشی و خودستیزی و ارباب پرستی
از
نکته دانان
 چیست؟
 
نکته دانان علامه 
کیانند 
که
 بساط پهن کرده اند؟
 
۳
بر بساط نکته دانان 
خودفروشی 
(افاده فروشی، خودنمایی) 
شرط نیست
 
یا
سخن دانسته گو
ای مرد عاقل
یا
خموش
 
خواجه 
این غزلیات
 را
به احتمال قوی
در مجالس اعضای عالی رتبه طبقه حاکمه خوانده است.
 
احتمال آن می رود که قبلا برای چنین مجالسی سروده باشد
و
یا
حتی
 فی البداهه
در این مجالس اشرافی
سرهم بندی کرده باشد.
 
خود خواجه
بر خلاف خرافه خران
نه
شخصیتی انقلابی و ضد فئودالی
بلکه
یکی از اعضای طبقه حاکمه بوده است.
 
خواجه
بهترین دوست تیمور لنگ بوده است و وصیت کرده است
که تیمور تربیت پسرش را پس از مرگ خواجه به عهده گیرد
و
از تیمور قول کتبی گرفته است
که
در روز قیامت شفیع خواجه باشد.
 
تیمور لنگ
  برای خواجه
همان امیرالمؤمنین نهنگ
 برای شیعیان اصلا حشری است.
 
۴
بر بساط نکته دانان 
خودفروشی 
(افاده فروشی، خودنمایی) 
شرط نیست
 
یا
سخن دانسته گو
ای مرد عاقل
یا
خموش
 
مخاطب خواجه
در این بیت ماقبل آخر غزل
اولا
خود خواجه است.
 
این بیت غزل
ثانیا
در رابطه با بیت بعدی غزل است و نه با ابیات قبلی غزل:
 
۵
ساقیا می ده که رندی‌ های حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
 
معنی تحت اللفظی:
ساقی می بیار
که
من ـ زور خواجه 
را
پادشاه جرم بخش عیب پوش شیراز فهمید.
 
این بیت آخر غزل
مملو از چاپلوسی و خ. مالی  است.
 
این بدان معنی است
که
اولا 
پادشاه چلقوز بی سواد و بی شعور شیراز
نکته دان
 است.
 
به همین دلیل
به محتوای ایده ئولوژیکی غزل خواجه پی برده است
و
در نتیجه
 باید
 دهن خواجه را با سکه های طلا و حرمسرای خواجه را با کنیزکان اعلی
پر کند.
 
حالا
ثانیا
معلوم می شود 
که
چرا خواجه خود را به سنجیده سخن گفتن فرامی خواند.

برای اینکه خواجه در بساط کاردانان است.

کاردانان قداره بندی
که
 اگر خطایی شاعر خ. مال
مرتکب شود،
سرش را از تنش جدا می کنند.

این بیت آخر غزل
ثالثا
حاوی تواضع توخالی فئودالی است:
خواجه غزل خود را معیوب تصور می کند.

آصف صاحب قران
هم
که
نکته دان بی نظیری است،
معایب غزل خواجه را کشف می کند،
ولی
افشا نمی کند.

برای اینکه هم جرم بخش است و هم عیب پوش.

شهان شان چنین اند، شیرازیان:
آنچه خوبان 
ـ همه ـ
دارند،
شهان  شان
ـ تنها ـ
 دارند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر