۱۳۹۵ آذر ۳۰, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (389)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

آره.

1
ژاله
همان نغمه را در مد نظر داشته است.

2
ژاله شعور پرولتری ندارد.

3
ژاله قهرمانگرا و نخبه گرا ست.

4
ژاله در اواخر عمرش
حتی شعری خطاب به نیکی میلیونر که در ینگه دنیا
سفر به کاینات می کند
سروده است.

5
ژاله
کسرائی و زهری نیست.
«شعر» آگاهانه
مثلا «اشعاری» که برخی ها زور می زنند
و بسته به بضاعت فکری شان
سرهم بندی می کنند،
چیزی تصنعی است.

1
شعر نیست

2
شعار است.
3
شعر همیشه حاوی شعور است.
حتی جفنگ ترین اشعار.

4
شعوری که به شعر جاری می شود
شعور طبقاتی است.

5
این شعور
ناآگاهانه
بطرز خودپو
بطرز خود به خودی
بطور اوتوماتیک
وارد شعر می شود.

6
دست خود شاعر نیست.

7
شاعر
ـ به قول حافظ ـ
آنچه استاد ازل گفت:
«بگو»
می گوید.

8
استاد ازل خواجه
اجنه طبقاتی در اندرون اعضای جامعه اند.

9
کسی به شعر کسی دست نمی برد.
ویرایشی
ابراز نظری
از سنگر دیگری
صورت می گیرد.


احتمالا ً منظورتان از ديالك تيك سه عضوى،
ديالك تيك عمل - ساختار - سيستم است
حریف

1
عمل چیزسوبژکتیوی است.

2
پیش شرط عمل وجود انسان ها (سوبژکت) ست.

3
دیالک تیک سه عضوی اما دیالک تیکی عینی است.
ع چیست؟

4
سیستم ها از چه ساخته می شوند؟
گاو آهن سیستمی است.
از چه ساخته شده است؟

5
سندان آهنگران سیستمی است.
از چه ساخته شده است؟

گاو آهن و سندان و سطل و طشت و چرخ خیاطی و غیره
سیستم های مادی متنوع و متفاوت اند.

1
همه اینها از اتم های آهن تشکیل شده اند.

2
اتم آهن یکی از عناصر شیمیائی در جدول مندلیف است.

3
دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم

4
اگر همه این سیستم ها را ذوب کنیم
به چیز واحدی به نام آهن می رسیم.

5
از ترکیب عناصر آهنین واحدی
سیستم های مختلف از سندان تا گاو آهن
تشکیل شده اند.

6
یکی سندان شده و دیگری چرخ خیاطی

7
دلیل تنوع و تفاوت آنها
تفاوت ساختاری آنها ست.

8
ساختار چیست؟

باشد.
کار یکباره عرض اندام نمی کند.

1
کار همیشه وابسته و آبستن اندیشه و نغمه و یاد است.

2
کار
یادی است که از خاطر آدمی بدر شده
و در ماده نفوذ کرده و مادیت یافته است.
شیئ واره شده است.
شیئیت یافته است.

3
صحنه زندگی
صحنه نغمه انتزاعی نیست.
صحنه عمل مادی است.
عمل مادی ئی که پیشاپیش اندیشیده شده است.

4
به قول انگلس
از کله عبور کرده است.

5
خانه قبل از بنا (ساخته شدن)
در کله عمله و بویژه معمار و بنا به صورت مدل فکری اش
تشکیل می شود و بعد با آب و خاک و اهک و آهن و سنگ و سیمان می آمیزد و خانه واقعی و مادی تشکیل می یابد.

6
خانه ای که در خطوط کلی اش
شباهت چشمیگر به مدل فکری خانه
در کله معمار و عمله و بنا دارد.

7
آره.
ولی بستگی بدان دارد که
مفهوم نغمه چگونه بسط و تعمیم داده می شود.

8
از معنی تحت اللفظی مفهوم نغمه
اگر صرفنظر کنیم و آن را
مثلا به عنوان روشنگری
بسط و تعمیم دهیم
شعر محتوای غنی و غول آسایی کسب می کند.

آره.
حق با شما ست.
ولی
علیرغم آن
این تعریف از ساختار
دقیق نیست.

1
برای درک دقیق ساختار
باید دیالک تیکی را یافت که ساختار در آن وجود دارد.
فقط در آن صورت می توان تعریف دقیقی از آن ارائه داد.

2
ساختار نه فقط در دیالک تیک ساختار و فونکسیون
بلکه ضمنا در دیالک تیک دیگری وجود دارد.

3
دیالک تیک ساختار و فونکسیون هم
در واقع
با آن دیالک تیک خویشاوند است.

4
آن دیالک تیک سه عضوی است:
دیالک تیک ع ـ ساختار ـ س
است.

5
چیست؟

6
ضمنا چرا از
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
سخن می رود؟


عشق واقعی به شهامت نیاز دارد.
ولی این البته یعنی شهامت هم داشته باشی که
دست بکشی و دل بکنی
یعنی شهامت داشته باشی زخمی مرگبار را تحمل کنی.
لودویگ ویتگنشتاین

عشق
هر تعریفی هم که از آن داشته باشی
پدیده ای پسیکولوژیکی است.

1
پدیده های پسیکولوژیکی ثانوی اند.
معلول علل مادی معینی اند.

2
ترس
به عنوان مثال
دست کسی نیست.
ترس نتیجه انعکاس شرایط ترسناک
در آیینه روح و روان آدمی است.

3
به محض دیدن جلاد
بی اختیار
رنگ از رخ آدمی می پرد
دست و پایش
به لرزه در می آیند.
اصلا دست کسی نیست.

4
عشق هم به همین سان.
عشق به دلایل غریزی، ژنه تیکی، روحی، روانی، عاطفی، استه تیکی، اتیکی، ملی، بینشی، طبقاتی و غیره
به آدم تحمیل می شود.
عاشق شدن در اختیار آدمی نیست.

5
هر آدم جبون و زبونی هم عاشق می شود.
شهامت کشک است.

6
گدائی
عاشق شهزاده ای می شود.
خاک در او را سرمه چشم خود می سازد.
کسی محلش نمی گذارد
می رانند
می زنند
دشنامش می دهند
ولی نمی تواند دل بکند و برود
چون دست خودش نیست.

7
دل کندن از معشوق در نهایت نومیدی
به معنی دل کندن حقیقی از او نیست.
شهامت به درد این کارها نمی خورد.

8
با مفاهیم اخلاقی (اتیکی)
فقط می توان صورت خود را سرخ نگه داشت.
معشوق
ـ مادام العمر ـ
مزاحم عاشق می شود
اگر در عالم بیداری مزاحمش نشود در عالم خواب مزاحمش می شود.

9
لامصب
عیرانی ها رمال کم ندارند.
ترحم کن به این بیچاره ها


ورود پوتین به صحنه
آدمی را به یاد ورود عردوغان به صحنه می اندازد.
معلوم نیست کی از کی تقلید کرده است:
احمدی نجات ما از جورج ابن جورج شما
تقلید مو به مو می کرد
و به اجنه نامرئی دست تکان می داد و چشمک می زد.
1
ابر می غرد
رعد می کوبد
برق می تازد:
دو دربان پیش می آیند
دروازه زرین را می گشایند
ملک مقرب سفیر می کشد:
تزار بزرگ طلوع می کند.
همه برمی خیزند.
معلوم می شود که پوتین
رسول زمین است.

2
عردوغان
اما
با کبکبه و دبدبه
از پله های مفرش به فرش
از عرش پایین می آید
با گام های سنجیده
همه برمی خیزند
معلوم می شود که سلطان عردوغان
رسول آسمان است.

3
تنها جمله معنامند تزار این بود که
می خواهد دست در دست با ترامپ
بر ضد تروریسم بجنگد.

4
آخر الزمان است
وحدت ترامپ و تزار
برای پی افکندن نظم نوین نو نوار

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر