۱۳۹۵ دی ۶, دوشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (151)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
هستن
زمستان
(1335)  

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم .

·       معنی تحت اللفظی:
·       می دانی، پاک چه کسانی بوده اند؟
·       نوجوانان و عزیزانی که الواح سحر را رنگ سرخ زدند.
·       کبوترانی که در خون شان، سربی سرد سپیده دم پرپر زد.

·       برای درک بهتر منظور اخوان، بهتر است به بند قبلی همین شعر نظر اندازیم:    

ما به "هست" آلوده ایم، ای پاک و ای ناپاک .
پست و ناپاکیم ما هستان
گر همه غمگین، اگر بیغم

1
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       اکنون معلوم می شود که اخوان، دیالک تیک استثناء و قاعده را به شکل دوئالیسم پاکان و ما (هستان پست و ناپاک آلوده به «هست») بسط و تعمیم می دهد و ضمنا دیالک تیک (دوئالیسم)  یاد شده را وارونه می سازد.   

·       خواننده و شنونده این شعر اگر خر نباشد، از خود خواهد پرسید:
·       چرا و به چه دلیل شاعر به این نتیجه می رسد که اقلیت مرده، مطلقا پاک بوده اند و بقیه بشریت زنده، پست و ناپاک؟   

2
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       شاعر به این پرسش خواننده و شنونده ی اندیشنده پاسخ داده است:
·       دلیل پاکی آنان این است که الواح سحر را سرخ رو کرده اند و بسان کبوتران در خون شان سربی سرد سحر  پرپر زده است.
·       یعنی در سپیده دم (۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳) ، تیرباران شده اند.

3
·       این بدان معنی است که اگر کسی تیرباران شود، اسمش بلافاصله از  لیست اسامی هستان پست و ناپاک آلوده به «هست»، خط می خورد و در لیست پاکان متعالی مبرا از کثافت «هست» در جوار ائمه اطهار ثبت می شود.

·       این اما به چه معنی است؟    

4

پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       در این طرز «تفکر» اخوان، همان طرز «تفکر» کریم در صدر اسلام به چشم می خورد.
·       مهدی اخوان ـ بسان کریم ـ از شربت شهادت، آب زمزم می سازد.
·       هر کس از شربت شهادت نوش کند، جزو ائمه اطهار تلقی می شود.

5
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       تنها فرقی که کریم با مهدی اخوان دارد، این است که کریم به عوض هارت و پورت، دلیل دارد:
·       کریم به کسانی که شربت شهادت می نوشند تا اشرافیت بنده دار و روحانی قبایل عربستان به انبوهی از برده های نر و ماده و ثروت کلان آنها دست یابند، وعده برده نر و ماده  (حوری و غلمان)  و ثروت در بهشت جاودان برین می دهد.

·       باید ببینیم، اخوان چه می دهد؟

6
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       اخوان قبلا به این پرسش ما پاسخ داده است.
·       اخوان شهدا را هم پاک می نامد و هم ورجاوند و جاویدان: 

نه چو آن هستانِ اینک جاودانی
نیست
افسری زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز افتخار مرگ پاکی در طریق پوک 

·       شهدای اخوان، هستان پاکی هستند که اینک جاودانی اند.
·       ضمنا به دلیل نوشیدن شربت پاک شهادت در طریق پوک پرولتاریا، تاج زرین و هلال آسا بر سر دارند.

7
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       حالا خواننده و شنونده مفلوک این شعر ـ البته اگر خر نباشد ـ به خود می پیچد و می پرسد:
·       بالاخره چی؟

·       این سرداران سلحشور پرولتاریا افراد مثبتی بوده اند و یا مشتی خر بوده اند؟

·       مدال پاکی و کبوتر و جاودانگی، پیشکش شاهعنشاه عار یا مهر.

·       نوشیدن شربت پاک شهادت در طریق پوک پرولتاریا مثبت است و یا منفی است؟

·       سعادتمندان و خردمندان در این میان کیانند؟

·       هستان آلوده به «هست» جلاد و یا بی طرف و یا هستان نیست بی اعتنا به «هست»؟

·       آخر کسی که در طریق پوک پرولتاریا تیرباران شود، اگر هم پاک باشد و مدال جاودانگی بر سینه اش نصب شود و تاج زرین خیالی بر سر خیالی اش نهاده شود، که خردگرا و خردمند و مثبت و الگو و سرمشق نمی تواند باشد.

8
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       ایراد دیگر این بینش اخوان تواب و پریشان اندیش، اولا بی توجهی به این نکته است که مرگ پاک کذائی به این سرداران توده تحمیل شده است.
·       مسبب مرگ پاک این پهلوانان توده نه خود آنها، بلکه اجامر روحانیت، فئودالیسم، مونارشیسم و امپریالیسم بوده اند

9
·       ایراد دیگر اخوان، مسکوت گذاشتن طبقه حاکمه ی تاجمند و عمامه مند است که مأمورین معذورش پاکان پرولتاریا را تیرباران کرده اند.

·       ترفند ایده ئولوژیکی اخوان این است که با تجلیل از استثناء های انگشت شمار، توده های مولد و زحمتکش میلیاردی را و حتی طبقه حاکمه مونارشیستی (سطل ننه ات طلبیستی) و امپریالیستی را جزو هستان ناپاک و پست آلوده به «هست» محسوب می دارد.

·       بدین طریق شعبان بی مخ ها به همان اندازه تحقیر می شوند که دهقانان بی خبر و  پیری که در گوشه دهی دور از ماجرا زیسته اند.

10

·       نکته پسیکولوژیکی این شعر این است که این تحقیر مسکوت و مستور طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوائی ـ امپریالیستی توسط اخوان، با تخریب پاکان شهید در طریق پوک پرولتاریا، بکلی رنگ می بازد.

·       بدین طریق، سیامک و مبشری و عطارد و کیوان و یاران،  جزو خران بی خرد قلمداد می شوند و شعبان های بی مخ، جزو خردگرایان و خردمندان.

·       شاید نیمای «مادر جنده» که اخوان را «لو داده»، به همین دلیل پرسیده:      

به کجای این شب تیره
 بیاویزم قبای ژنده خود را؟
 
11
پاک، می دانی کیان بودند؟
سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند .
آن کبوتر ها که زد در خون شان پرپر
سربی سرد سپیده دم

·       برای درک این برخورد منفی اخوان به دیالک تیک قربانی و جلاد می توان به مقایسه آن با برخورد شاعر حزب توده خطر کرد:  

هوشنگ ابتهاج (سایه) 
ای جلاد، ننگت باد

بر سوادِ سنگفرش راه
با تمام خشم خویش،
با تمام نفرت دیوانه ‌وار خویش،
می ‌کشم فریاد:
«ای جلاد،
ننگت باد.»

آه، هنگامی که یک انسان
می ‌کُشد انسانِ دیگر را
می ‌کُشد در خویشتن
انسان بودن را.

بشنو ای جلاد،
می ‌رسد آخر
روز دیگرگون:
روز کیفر،
روز کین ‌خواهی،
روز بار آوردنِ این شوره ‌زار خون.

زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
و این کویر خشک
بارور خواهد شد از گل ‌های نفرین.

آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب‌ ها می ‌گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و خروش خلق،
هنگامی که می ‌پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
چه دلاویز است.

بشنو، ای جلاد،
می ‌خروشد خشم در شیپور،
می ‌کُوبد، غضب بر طبل،
هر طرف، سر می‌ کشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق
زاده می ‌شود، طوفان.

بشنو، ای جلاد
و مپوشان چهره با دستان خون‌ آلود
می ‌شناسند ات (تو را می شناسند) به ‌صد نقش و نشان مردم.

می ‌درخشد زیر برق چکمه ‌های تو
لکه‌ های خون دامنگیر
و به ‌کوه و دشت پیچیده است
نام ننگین تو با هر «مُرده ‌باد» خلق کیفرخواه

و به‌ جا مانده است از خون شهیدان
بر سوادِ سنگفرش راه
نقش یک فریاد:
«ای جلاد،
ننگ ات (تو را ننگ)  باد.»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر