۱۳۹۵ دی ۱۱, شنبه

سیری در گفت و گوی شهاب شهسوار و رئیس دانا (18)


فریبرز رئیس‌دانا
 (۱۳۲۷) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک روزبه نوید 
ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

شهاب:
تاثیر کاسترو و انقلابش بر مخالفان حکومت شاه در ایران چه بود؟

رئیس دانا:
جنبش مسلحانه و جنبش چریکی ایران
بعد از کودتای ۲۸ مرداد که سال ‌های مرده و سال‌ های فسرده ای بود،
به طور کلی از انقلاب کوبا (تأثیر)  برداشت.

·       محتوای ماهوی این جمله رئیس دانا از بیژن جزنی است که احتمالا از رژی دوبره و امثال او اقتباس کرده و اشراف زاده  های بی شعور و بی سواد هوادار جزنی کماکان نشخوار، تکثیر و منتشر می کنند:
·       از دید بیژن جزنی ترور و انتحار عنقلابی (جنگ مسلحانه کذائی) فونکسیون پسیکولوژیکی برای صید توده ایفا می کند.
·       توده با مشاهده ی ترور و انتحار عنقلابی، ترس از رژیم حاکم را از دست می دهد، وارد میدان می شود و رژیم حاکم را برمی اندازد.

1


·       چریک های  فدائی فئودالی اسلام و خلق و مجاهدین فئودالی اسلام و خلق و لیملام و دیمدام و غیره، همین تئوری پسیکولوژیستی جزنی و شرکاء را جامه عمل پوشاندند.

·       کاری که امروز اجامر فوندامنتالیستی شیعی و سنی از حزب الله تا القاعده و داعش و طالبان و مجاهدین خلق و غیره انجام می دهند، ماهیتا همان شق القمری است که فئودال زاده های فدائی و مجاهد و لیملام و دیمدام انجام داده اند.
·       ترور و انتحار عنقلابی برای صید توده و براندازی رژیم حاکم.

2

·       این ترور و انتحار عنقلابی مبتنی بر تهور و شهادت طلبی آوانتوریسم فدائی در اشعار سیاوش کسرائی جامه شعر و درد و اشک و آه و افسوس پوشیده است.

·       به عنوان مثال به شعر کسرائی پس از فاجعه سیاهکل اشاره می کنیم:

بر سرزمین سوختگی
سیاوش کسرائی
 (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

پنداشتند خام
کز سرشکستگان، که پی ببریدند و سوختند
من آخرین درختم، از سلاله جنگل

آنان که بر بهار تبر انداختند، تند
پنداشتند خام،
که با هر شکستنی
قانون رشد و رویش را از ریشه کنده اند

خون از شقیقه های کوچه روان است
در پنجه های باز خیابان
گل گل، شکوفه شکوفه
قلب است،
انفجار آتشی قلب

بر گور ناشناخته
ـ اما ـ
کس گل نمی نهد

لیکن
هر روزه دختران
با جامه ساده به بازار می روند

و شهر هر غروب
در دکه های همهمه گر مست می کند
و مست ها به کوچه ی مبهوت می زنند
و شعرهای مبتذل، آواز می دهند

در زیر سقف ننگ
در پشت میز نو
سرخوردگی
سلاحش را
تسلیم می کند

سرخوردگی
نجابت قلبش را
که تیر می کشد و می تراشدش
تخدیر می کند

سرخوردگی
به فلسفه ای تازه می رسد
آن گاه «من» به صورت «من» چنگ می زند

در کوچه
ـ همچنان ـ
جنگ عبور از زره واقعیت است

و عاشقان تیزتک ترس ناشناس
بنهاده کوله بار تن،
جست می زنند
پرواز می کنند

آری
این شبروان،
ستاره روز اند
که مرگ های شان
در این ظلام، روزنی به رهایی است

و خون پاک شان
در این کنام،
کحل بصرهای کورزا ست
(کحل یعنی سرمه)

اینان، تبار شان
سر می کشد به قلعه ی دور فدائیان

آری عقاب های سیاهکل
کوچیدگان قله الموت اند و بی گمان
فردا قلاع شان
قلب و روان مردم از بند رسته است

پیوند جویبار نازک الماس های سرخ
شطی است سیل ساز
کز آن،
تمام پست و بلند حیات ما
سیراب می شوند
و ریشه های سرکش، در خاک خفته
ـ  باز ـ
بیدار می شوند

اینک که تیغه های تبر های مست را
دارم به جان و تن
می بینم از فراز
بر سرزمین سوختگی، یورش بهار

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·       ما این شعر سیاوش را مورد بررسی شتابزده قرار می دهیم تا انعکاس شرایط پس از کودتای خاینانه 28 مرداد در آیینه ضمیر شاعر توده و حزب توده را از صراحت بگذرانیم: 

3

پنداشتند خام
کز سرشکستگان، که پی ببریدند و سوختند
من آخرین درختم، از سلاله جنگل

آنان که بر بهار تبر انداختند، تند
پنداشتند خام، که با هر شکستنی
قانون رشد و رویش را از ریشه کنده اند

·       معنی تحت اللفظی:
·       آنان که ریشه درختان سر شکسته را بریدند و سوزاندند، خیال کردند که من، آخرین درخت از نسل جنگلم.
·       آنان که بهار را به تندی بر تبر بستند، خام اندیشانه پنداشتند که با هر شکستنی، قانون رشد و رویش را ریشه کن کرده اند.

4
سرزمین سوختگی
پنداشتند خام
کز سرشکستگان، که پی ببریدند و سوختند
من آخرین درختم، از سلاله جنگل

·       سیاوش ایران پس از کودتا را به سرزمین سوخته تشبیه می کند و در این بند آغازین شعر، حزب توده را به جنگل تشبیه می کند.
·       رژیم کودتا، سران حزب توده را می کشد و می شکند.
·       بعد ریشه های شان را بیرون می کشد و می سوزاند.
·       سیاوش تنها می ماند.
·       بسان درختی در جنگلی سوخته و خاکستر شده.
·       به مثابه آخرین درخت از نسل جنگل نمودار می گردد. 
·       رژیم کودتا از شر حزب توده آسوده خاطر می شود.

5
آنان که بر بهار تبر انداختند، تند
پنداشتند خام، که با هر شکستنی
قانون رشد و رویش را از ریشه کنده اند

·        سیاوش کرد و کار رژیم کودتا را به مثابه حمله بر بهار تصور و تصویر می کند و پندار رژیم را مبنی بر ریشه کنی قانون رشد و رویش از طریق شکست بهار (حزب توده)  به چالش می کشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر