۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه

سیری در جهان بینی مولوی (34)


جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی
(604 ـ 672)
ویرایش و  تحلیل از
شین میم شین

مولانا

هین، سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وا رهد از حد، جهان
بی ‌حد و اندازه شود

خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد
یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود

هر که شد ات (تو را شد) حلقهٔ در
زود برد حقه زر
خاصه که در باز کنی، محرم دروازه شود

آب چه دانست که او، گوهر گوینده شود
خاک چه دانست که او، غمزه غمازه شود

روی کسی سرخ نشد بی ‌مدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ بود، از اثر غازه شود

ناقه صالح چو ز که (یعنی کوه) زاد،
یقین گشت مرا
کوه پی مژده ی تو، اشتر جمازه شود

راز، نهان دار و خمش
ور خمشی تلخ بود
آنچ جگرسوزه بود، باز جگرسازه شود

تأملی بر شعر مولانا
هین،
سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان،
بی ‌حد و اندازه شود

معنی تحت اللفظی:
سخن نو بر زبان آور، تا دنیا و عقبا تازه شوند
و جهان چارچوب محدود خود را منفجر کند
و بی حد و اندازه گردد.

حریف
اشاره مولوی در مصرع اول به تازه بودن سخن زیبا ست.
اگر چه صرف تازه بودن نمی تواند درست بودن سخن را
تایید کند.

1
نه.
حق با مولانا ست:
تازه و یا نو و یا مدرن
ضد دیالک تیکی کهنه و سنتی است.

2
سخن تازه
به معنی نفی سخن کهنه است.

3
به معنی نوآوری در نظر است.

4
به معنی نو اندیشی است.

5
به معنی مدرنیته است که
ضد دیالک تیکی سنت (ترادیسیون) است.

حریف
بدین معنا که مفهوم "تازه بودن سخن" در مصرع اول
مفهومی انتزاعی است و می تواند بر منظور نظر هایی حتی متضاد اطلاق شود.

1
نه.
سخن تازه
ضد سخن کهنه است.

2
مفهوم «سخن نو»
مثل همه مفاهیم
مجرد و انتزاعی است.

3
انتزاعی و یا مجرد یعنی
نتیجه نهائی عمل فکری انتزاع و یا تجرید:

الف
درخت
مفهومی مجرد و انتزاعی است.
چون نتیجه نهائی تجرید سرو و سپیدار و صنوبر و سنجد و غیره است.

ب
سخن تازه مولانا
مفهومی انتزاعی و یا مجرد است.
نتیجه تجرید سخن تازه حسن و حسین و علی و ولی است.

حریف
یعنی هم سخن یک فاشیست می تواند نو باشد
و هم سخن یک کمونیست

1
نه.
سخن فاشیست
ماهیتا کهنه است و نه نو.

2
فاشیسم
بسان فوندامنتالیسم
جریانی تا مغز استخوان کهنه گرا، واپسگرا، ارتجاعی و سنتی است.

3
حریف حتما از فاشیسم خبر ندارد.

4
ایدئال و آرزوی سران ناسیونال ـ سوسیالیسم
مثلا هرمان گورینگ
ـ وزیر جنگ عادولف هیتلر ـ
انسان شکارچی عهد بوق بودن بود.

5
علمای زیست شناسی آلمان هیتلری
نیرو و انرژی عظیمی را تلف می کردند
تا نریان کنونی را به نریان 1000 سال «تکامل معکوس» ببخشند.

6
همان ایدئال ها و آرمان های روح الله خمینی
و اجامر عجق ـ وجق جماران و جمکران را
دار و دسته فاشیسم هم در کله خالی از مغز خویش
می پختند.

9
آماج اجامر
از عادولف تا ریگان و بوش پدر و پسر
برگشت به صدر سزار روم و صدر اسکندر بود.
آماج آنها
فرقی با آماج خمینی و بن لادن و بوبکر بغدادی نداشت.

حریف
بنا بر این نو بودن سخن به تنهایی کافی نیست
و اشاره مشخص به محتوای نظر است
که ما را در درست بودن یا نا درست بودن نظر نو یاری می دهد.

1
حریف نو را تحت اللفظی معنی کرده است.

2
به همین دلیل منظور مولانا را در فرم تازه سخن
در فرمولبندی مد روز سخن
در زر ورق تازه اندیشه
خلاصه کرده است.

3
نو ولی
به قول نیک آیین
مفهومی فلسفی است.

4
دیالک تیک کهنه و نو
سنتی و مدرن
ترادیسیون و مدرنیته
است.

5
حق از این نظر با حریف است که
در دیالک تیک فرم و محتوا
نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.

6
اندیشه سنتی و کهنه هم می تواند
 در زر ورق تازه عرضه شود
عکس این هم به همین سان:
اندیشه مدرن و نو هم می تواند
در زر ورق کهنه و سنتی عرضه شود.

حریف
هین،
سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد، جهان
بی ‌حد و اندازه شود

تنها خصیصه ای که از سخن نو
در ادامه حکم اول می آید، تازه کردن دو جهان است.

1
این بیت مولوی بلحاظ فلسفی فوق العاده غنی و غول آسا ست:

2
مولوی صد ها سالا قبل از هگل و مارکس و انگلس
مفهوم فلسفی مهم «حد» را توسعه می دهد.
مفهوم حد در دیالک تیک کمیت و کیفیت
در قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی
نقش مهمی به عهده می گیرد.
حد
سرحد کمیت و کیفیت است.

3
حد
پل گذار از تغییرات کمی به کیفی است.

4
بی اعتنا به وقوف و یا عدم وقوف مولانا
سخن تازه
نیرو و انرژی لازم را برای عبور از جهان کهنه به جهان نو دارد.

5
سخن نو در این بیت مولانا
شکلی از بسط و تعمیم تئوری است.

6
تئوری علمی و انقلابی
به محض نفوذ در توده
به قوه مادی تبدیل می شود
مارکس

7
توده بدون تئوری علمی و انقلابی (سخن تازه)  
غول بی سر و سرگردان است.

8
این سخن مولوی
ماهیتا
سخنی مارکسیستی ـ لنینیستی است.

حریف
اعتقاد مولوی به دو جهان پرده از روی جهان بینی ایده الیستی مولوی برداشته
و ما در می یابیم که مولوی به جهانی دیگر اعتقاد دارد.

1
باور مولانا به دو جهان
مفهومی
به قول حریف
انتزاعی است
و جفت دیالک تیکی مشخصش روشن نیست.

2
یعنی قابل تفسیر سوبژکتیو است:

الف
مثلا مفهوم انتزاعی دو جها ن را
هم می توان
به مثابه دنیا و عقبی تفسیر کرد

ب
و هم می توان
 به مثابه وضع موجود امروز و وضع ایدئال فردا تفسیر کرد.

3
ولی با توجه به این مفهوم
 نمی توان به تعیین جهان بینی مولانا نایل آمد.

4
معیار تعیین جهان بینی
تقدم و تاخر ماده بر روح است.

الف
ماده مقدم بر روح است.
دال بر جهان بینی ماتریالیستی است.

ب
روح مقدم بر ماده است.
دال بر جهان بینی ایدئالیستی است.

حریف
اما این سخن تازه،
چگونه توانایی تازه کردن هر دو جهان (جهان واقعی و جهان خیالی) را دارد
در پرده ای از ابهام می ماند.

1
این نظر مولانا
ـ در تحلیل نهائی ـ
همان نظر مارکس و انگلس و لنین است:

2
تئوری انقلابی
نه تنها وسیله توضیح جهان است
بلکه تسلیحات فکری لازم
برای تغییر جهان است

3
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی وجود ندارد.

4
بدون تئوری علمی و انقلابی
فقط جنب و جوش عنگلابی و یا عنقلابی وجود دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر