۱۳۹۵ دی ۳, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (148)


سرهنگ سیامک
سردار سلحشور توده

مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
هستن
زمستان
(1335)  

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  
   
آه ، می فهمی چه می گویم؟
ما به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !

·       معنی تحت اللفظی:
·       منظورم را می فهمی؟
·       ما بسان هستان هست و بوده های بوده، به «هست» آلوده ایم.

1
هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       اخوان در این بند شعر، احتمالا برای نخستین بار، دیالک تیک هستی را به شکل دوئالیسم هستان هست و بودگان بود بسط و تعمیم می دهد.

·       باید در روند تحلیل این شعر، به فهم بهتر این دوئالیسم اخوان نایل آییم.

2
هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       بسط و تعمیم دیالک تیک هستی (زندگی) در فلسفه اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، عبارت است از دوئالیسم هستان و باشندگان.

·       سؤال این است که فرق هستان با باشندگان (بودگان) چیست؟

·       بسط و تعمیم دیالک تیک هستی به شکل دوئالیسم هست و بود، در فلسفه اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، عبارت است از دوئالیسم هستنده و باشنده.

·       هستنده ـ بلحاظ گرامری (دستور زبان)  ـ  حاوی حالت فاعلی است.
·       هستنده دال بر سوبژکتیویته فرد مورد نظر است.
·       هستنده به مثابه سوبژکت، هستی (زندگی)  را به مثابه اوبژکت تحت سیطره اراده آهنین خویش دارد.
·       هستنده است که تصمیم می گیرد، بمب بر کمر می بندد و به میان توده منفور می رود و بمب خود را منفجر می کند و شق القمر می کند.

3

هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       باشنده به مثابه ضد دوئالیستی هستنده، از دید اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، اما نه سوبژکت تصمیمگیر، بلکه اوبژکت است.
·       چیز واره است.
·       زباله واره است.
·       بی اراده است.
·       دیگری راجع به او تصمیم می گیرد.
·       اگر هستنده ـ به لحاظ گرامری ـ فاعل باشد، باشنده، مفعول است.
·       اگر هستنده، علت باشد، باشنده، معلول است.

4
هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       هسته اصلی این طرز «تفکر» مطلق کردن اختیار (آزادی) و فراموش کردن جبر (ضرورت) است.

·       مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)    در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

5
هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، اراده انسانی را قدر قدرت قلمداد می کند و جبر طبیعی و اجتماعی را، مثلا قوای طبیعی ـ غریزی را تحقیر می کند و هیچ و پوچ می شمارد.

·       مراجعه کنید به ولونتاریسم (اراده گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·       اخوان اما در این شعر به تبلیغ اراده گرائی و آنارشیسم نمی پردازد.

6

هست
هستانِ هست و بودگانِ بوده

·       اراده گرائی از مکاتب محبوب و معروف فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم (ژاپن) است.
·       مفهوم اراده از مفاهیم بسیار مهم در فلسفه نیچه و معلم او ـ ارتور شوپنهاور ـ بوده و «اراده به قدرت» (قدرت طلبی)، از تئوری های مهم آنها بوده است.

·       مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
آه ، می فهمی چه می گویم؟
ما به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !

·       جالب این است که اخوان هست را در گیومه می گذارد .
·       بدین طریق هستی به درجه «به اصطلاح هستی» تنزل می یابد و به عنوان هستی واقعی به رسمیت شناخت نمی شود.

·       اما منظور اخوان از هستان هست و بودگان بوده چیست؟

7
ما به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !

·       برای قضاوت قطعی در این مورد باید به تحلیل دقیق تر این شعر بپردازیم.
·       اخوان ظاهرا میان هستان هست و بودگان بود علامت تساوی می گذارد.
·       برای اینکه او هر دو را آلوده به «هست» قلمداد می کند و تحقیر می کند.
·       این شعر اخوان ضمن تحقیر هستی (زندگی) به تحقیر هستان (زندگان) و بودگان (مردگان) سرشته است.

8
نه چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز افتخار مرگ پاکی در طریق پوک  

·       معنی تحت اللفظی:
·       ما اما بسان آن هستان، اکنون، از افتخار مرگ پاکی در راه پوکی، برای همیشه، تاج زرین و هلال مانند بر سر نداریم.

9
نه چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز افتخار مرگ پاکی در طریق پوک

·       اکنون مسئله اندکی روشن تر می شود:
·       اخوان هستان را به طرز سوبژکتیویستی به دو دسته دوئالیستی تقسیم بندی می کند:
 
الف
ما به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !

·       دسته اول را هستان آلوده به «هست» تشکیل می دهند که اخوان و مخاطبان او از این دسته از هستنده ها هستند.

ب
نه چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز افتخار مرگ پاکی در طریق پوک

·       دسته دوم از هستان هست، بر خلاف دسته اول، به «هست» آلوده نبوده اند.
·       به همین دلیل، این دسته از هستان دیگر نیستند.

·       فرق آنها با دسته اول و اخوان این است که آنها از افتخار مرگی پاک در راهی پوک برخوردار بوده اند و تاج زرین و هلال آسا بر سر دارند.
·       آنهم برای همیشه.

·       اگر کسی مثال بارزی برای مدح شبیه ذم بجوید، شاید همینجا باشد.
   
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر