۱۳۹۵ آذر ۲۶, جمعه

دیالک تیک خدمت و خیانت (11 )


پرولتاریای مضاعف
مادر
اثری از الوارو سیکوه ئیروز

فرازهایی از کتاب شهلا زرلكي  
تحت عنوان
«در خدمت و خیانت زنان» 
ویرایش و تحلیل از
مریم دال و ربابه نون
  
حریف منتقد:

نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
تو اين جامعه شبه طالبانى ما،
زن ها كم از طرف مردها تحقير نمى شوند،
كه اين نویسنده هم با ادله بافى هايش
به اين تحقيرها و توهين ها دامن مى زند
و صحه مى گذارد.
بهانه هاي خوبی دست مردهاى فرصت طلب می دهد،
تا فردا هر زنى با شوهرش اختلاف پيدا كرد،
شوهره با زدن برچسب مشكل روحى و روانى بر پیشانی زن،
 ادعا كند كه
 ناكامى ها و سرخوردگى هايش را سر جهازش از خونه پدر آورده است.

·        برای کشف وجه مشترک این دو دیدگاه بظاهر متضاد، کامنت حریف منتقد را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:

1
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        اگر مؤلف ـ علیرغم زن و مادر بودن ـ موضع ماهیتا آنتی فمینیستی (زن ستیزی)  عام دارد و همه کاسه ها و کوزه ها را یکی پس از دیگری بر سر زنان (یعنی ضمنا بر سر خویشتن خویش) خرد و خراب می کند، منتقد از سنگر فمینیسم  (زنگرائی)، بحث را از عالم عام به خطه خاص می کشد و خود مؤلف را، یعنی یکی از زنان منفرد و مشخص جامعه را مورد حمله قرار می دهد:

الف
·        بدین طریق، بحث از عالم کل خارج می شود و در محدوده محدود جزء صورت می گیرد.
·        در نتیجه کشف حقیقت امکان ناپذیر می گردد.
·        چون حقیقت، همیشه و همه جا در کل است و نه در جزء.

ب
·        حریف منتقد ضمنا بحث را از عالم عام به خطه منفرد و خاص منتقل می کند و دست و پای بحث را درهم می شکند.
·        در نتیجه، خواننده انتقاد حریف، با دست خالی از میدان هماندیشی بیرون می رود.
·        خواننده در بهترین حالت، به این نتیجه می رسد که فرد منفرد و یا خاصی، مثلا مؤلف این کتاب، فرد معیوبی است و یا هم زن خوب و بد دارد و هم مرد خوب و بد.
·        هم زنان قابل انتقاد و تحسین اند و هم مردان.

2
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        نه مؤلف و نه حریف منتقد، علیرغم اتخاذ مواضع متضاد (آنتی فمینیستی و فمینیستی) کمترین علاقه ای به کشف حقیقت عینی ندارند.
·        دلیل این بی علاقگی به کشف حقیقت عینی، به احتمال قوی تعلقات طبقاتی هر دو به طبقه حاکمه است.

الف
·        این اولا بدان معنی است که می توان پرچم فمینیستی برافراشت و علیرغم آن، موضع آنتی فمینیستی داشت.

ب
·        این ثانیا بدان معنی است که می توان زن بود و علیرغم آن، زن ستیز بود.

3
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        حریف منتقد، فراموش می کند که با مؤلفی روبرو ست که زن است.

·        ظاهرا حق با حریف منتقد است:
·        مؤلف از کیسه خلیفه (زن) می بخشد و به هر دلیلی، همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر خلیفه می شکند.

·        چگونه می توان به مؤلف حق داد؟

·        فقط می توان او را مأمور و یا معذور محسوب داشت:
·        یا خادم طبقه حاکمه است و یا نادان است و نمی داند که چه می نویسد.

·        کشف این نکته اما ربطی به کشف حقیقت ندارد و به همین دلیل رهگشا نیست.

4
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        در ورای این موضعگیری آنتی فمینیستی مثلا مؤلف، واقعیت کثیف دیرین و دیرنده ی دیگری در جریان است که اعضای جامعه را به زانو در می آورد، به جنون می کشد و به خودستیزی وامی دارد.
·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده ای که نامرئی می ماند و بدون چراغ تئوری (مارکسیسم ـ لنینیسم) نمی توان به کشف آن نایل آمد:

الف
·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده این است که بشریت از حدود 2000 سال قبل در جهنم جامعه طبقاتی بسر می برد که مبتنی بر پدرسالاری (پاتریارشی) است.

ب

·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده این است که این جامعه طبقاتی، جامعه واره ی وارونه ای است که روی سر ایستاده است.

پ

·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده این است که در این جامعه،  استثناء، جای قاعده ار گرفته است:
·        اقلیتی انگل و استثمارگر بر گرده اکثریتی مولد و زحمتکش نشسته است.

ت
·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده این است که غصب وسایل اساسی تولید مایحتاج حیاتی با غصب وسایل اساسی تولید مایحتاج روحی و روانی همراه شده است.
·        آن سان که اکثریت عظیم مولد و زحمتکش هم بلحاظ مادی وابسته به اقلیت انگل و استثمارگر است و هم بلحاظ فکری، روحی و روانی (ایده ئولوژیکی)

ث
·        واقعیت کثیف دیرین و دیرنده این است که اکثریت عظیم مولد و زحمتکش نه با  مفاهیم خاص خود، بلکه با  مفاهیم اقلیت انگل و استثمارگر می اندیشد.
·        در نتیجه مه غلیظی از ابهام بر تار و پود جامعه گسترده است.
·        چشم چشم را نمی بیند.
·        تمیز خیر از شر دشوار است.
·        اقلیت انگل و استثمارگر همه واژه ها را گروگان گرفته، از محتوا خالی کرده و با زباله های مفید و مطلوب برای خود پر کرده است.
·        چه بسا خدمت به مثابه خیانت جا زده می شود و خیانت به مثابه خدمت.
·        هیچ چیز آن نیست که می نماید.
·        زیر هر کاسه، نیمکاسه ای هست.

5
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        فرح پهلوی در تلویزیون های غربی می گفت:
·        شاه کسی را شکنجه نمی کرد.
·        راست می گفت.

·        آخوند فراری از جمهوری جماران می گفت:
·        سید علی اخوندی پارسا و پاک و پاکدامن است.
·        او هم راست می گفت.

·        حقیقت ولی در ظواهر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندها نیست.
·        در ذات آنها ست.
·        حقیقت با ماهیت خویشاوند است و نه حتما با پدیده و ظاهر و نمود.

·        بدون فرمان شاهمحمدرضا و شیخ سید علی در سمت رئیس زندان اوین، لاشخورهای شکنجه گر دست از پا خطا نمی کردند و نمی توانستند خطا بکنند.

·        این بدان معنی است که اقلیت انگل و استثمارگر، انجام کارهای کثیف را به اعضای سلب آدمیت شده اکثریت بی همه چیز محول می کند تا نان آلوده به خون همگنان خود را زهر مار کنند و اگر احیانا توده برخیزد، همین لاشخورها را به دار کشد و اقلیت انگل جان از مهلکه بدر برد.

·        چاره چیست؟

6
نويسنده اين كتاب
يا مأمور مستور حكومت و حوزه علميه است
و آب به آسياب آنان می ریزد
و يا نادانی از سرتا پا عقده است كه
براى جلب توجه و تحسين مردها اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.

·        چاره شاید این باشد که اعضای جامعه را، نه بنا بر تعلقات ملی، مذهبی، سن و سال و یا جنسیتی شان، بلکه بنا بر تعلقات طبقاتی شان در نظر گیریم.

·        در این مورد بخصوص، زن را باید به عنوان پرولتاریا در نظر گرفت.

·        همه نقاط قوت و ضعف زنان را می توان در پرولتاریا هم دید.

·        در پرتو این چراغ است که زنان جامعه و جهان را می توان ارزیابی کرد.

·        و گرنه کشف مؤلف در سنگرایده ئولوژیکی اقلیت انگل و استثمارگر و یا حتی کشف تمایلات پراگماتیستی (سود خود جوئی) زنان در رابطه با مردان دشوار نیست.

·        هنر کشف این مسئله است که بر پرولتاریا و در این بحث بر زنان (پرولتاریای مضاعف) در طول تاریخ نکبت بار جامعه طبقاتی چه رفته است که به خودستیزی و ستمگرستائی عادت کرده اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر