۱۳۹۵ دی ۲, پنجشنبه

دیالک تیک خدمت و خیانت (14 )


فرازهایی از کتاب شهلا زرلكي  
تحت عنوان
«در خدمت و خیانت زنان» 
ویرایش و تحلیل از
مریم دال و ربابه نون

حریف منتقد:
تو اين جامعه شبه طالبانى ما،
زن ها كم از طرف مردها تحقير نمى شوند،
كه اين نویسنده هم با ادله بافى هايش
به اين تحقيرها و توهين ها دامن مى زند
و صحه مى گذارد.
بهانه هاي خوبی دست مردهاى فرصت طلب می دهد،
تا فردا هر زنى با شوهرش اختلاف پيدا كرد،
شوهره با زدن برچسب مشكل روحى و روانى بر پیشانی زن،
 ادعا كند كه
 ناكامى ها و سرخوردگى هايش را سر جهازش از خونه پدر آورده است.

·       این تحلیل حریف منتقد را بهتر است، نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

1

تو اين جامعه شبه طالبانى ما

·       این اولین بار است که ما به این برداشت و استنباط از جهنم جماران آنهم توسط زنی برخورد می کنیم:
·       حریف منتقد، شخصیتی خوداندیش است.
·       وجوه مشترک حکومت طالبان با حکومت طلاب را کشف کرده و برجسته کرده است.

·       طالبانیسم اما چیست، که شبیه آن در جمهوری جماران به قدرت رسیده و ضمنا قبل از پیدایش طالبان در افغانستان و پاکستان به قئرت رسیده است؟

2

تو اين جامعه شبه طالبانى ما

·       فیلسوف معاصر ایتالیا ـ دومه نیکو لوسوردو ـ طالبانیسم را فرمی از اوبسکورانیسم نامیده است:
·       اوبسکورانیسم به گرایشی اطلاق می شود که مردم را عمدا و آگاهانه در جهل و نادانی نگه می دارد و مانع تفکر مستقل آنها می شود.
·       اوبسکورانیسم مردم را در مرحله باور به قوای ماورای طبیعی میخکوب می کند.
·       اوبسکورانیسم، در فرم طالبانیسم و فرم های فوندامنتالیستی و مذهبی مشابه، جامعه را به طویله و اعضای جامعه را به گاو و خر تبدیل می کند.

3
تو اين جامعه شبه طالبانى ما

·       حریف منتقد اما این تعریف از طالبانیسم را در مد نظر ندارد.
·       اگرچه در این سه دهه، جامعه ایران، اوبسکورانیزه و یا طالبانیزه شده است.

·       حتی جریانات سیاسی به اصطلاح اپوزیسیون، توان خوداندیشی ندارند.

·       در زمان شاه، وضع احتمالا بهتر از این بوده است.
·       اعضای جامعه در آن زمان توان خود اندیشی هم اگر نداشتند، قادر به ازبر کردن  مفاهیم و تفکر دست و پا شکسته مفهومی بودند.

·       امروز دیگر کسی میانه خوبی با اندیشه ندارد.
·       فکر و ذکر اعضای جامعه اوبسکوانیزه و یا طالبانیزه گشته ایران، عکس و سکس و رقص است.

·       در تبریز که یک میلیون سال قبل مهد شیخ قهرمان خیابان  بوده، اعضای اپوزیسیون ضد جماران، برای مبارزه با جماران به رقص در خیابان می پردازند و یا به رفتگری در خیابان خطر می کنند و لرزه بر اندام جماران و جمکران می اندازند.
·       اگر کسی خریت کند و لب به انتقاد بگشاید، پاشنه دهن می کشند و فحش عنگلیسی اش می دهند.

4

تو اين جامعه شبه طالبانى ما

·       منظور حریف منتقد از جامعه شبه طالبانی، آنتی فمینیسم (زن ستیزی)  طبقه حاکمه است که صدها بار بدتر از طالبان است.

·       به قول حریفی، اگر هم کسی دین ندارد، بهتر است، حداقل انصاف داشته باشد.
·        اراذل و اوباش طالبان هزاران بار متمدن تر و فرهنگ مندتر از اجامر جماران و جمکران اند:

الف

·       طالبان کی سینمای رکس آبادان بدبخت را به آتش کشیده و تماشاچیان معصوم تر از چهار ده معصوم کذائی را جزغاله کرده است؟

ب
·       طالبان کی شهرنو را به آتش کشیده و زنان بدبختش را جزغاله کرده و نعش جزغاله گشته زنان بیچاره را به دوش کشیده و عربده کشان در خیابان ها به راه افتاده است؟

پ
·       طالبان زنان را ترکه می زند.
·       سنگسار می کند.
·       ولی تاکنون کسی نشینده که دختران و زنان جامعه را مورد تجاوز جنسی کلکتیو (دسته جمعی) قرار دهد.

ت

·       طالبان یک بار به روی زنی اسید پاشیده است.
·       اجامر جماران بطرز سیستماتیک به اسیدپاشی به روی دختران مردن پرداخته اند و خدا می داند که اگر سلب قدرت شوند، چه ها خواهند کرد.

ث

·       طالبان کی خانه های عفاف دایر کرده و برای زنان و دختران با کره و بی کره مردم قیمت تعیین کرده و به زوار حرم ملا عمر اجاره داده است؟

5
تو اين جامعه شبه طالبانى ما،
زن ها كم از طرف مردها تحقير نمى شوند،
كه اين نویسنده هم با ادله بافى هايش
به اين تحقيرها و توهين ها دامن مى زند
و صحه مى گذارد.

·       این انتقاد حریف منتقد، انتقادی بجا ست.

·       سؤال ولی این است که چرا مؤلف این کتاب از این حقیقت امر روانسوز بی خبر است و یا خود را به بی خبری زده است؟


·       ما که هنوز جز چند جمله از مؤلف، چیزی نخوانده ایم.
·       ولی باید در روند تحلیل آثار مؤلف به این سؤال تکان دهنده جوابی بیابیم.
·       قضاوت شتابزده کسب و کار ما نیست.

6
بهانه هاي خوبی دست مردهاى فرصت طلب می دهد،
تا فردا هر زنى با شوهرش اختلاف پيدا كرد،
شوهره با زدن برچسب مشكل روحى و روانى بر پیشانی زن،
 ادعا كند كه
 ناكامى ها و سرخوردگى هايش را سر جهازش از خونه پدر آورده است.

·       مادران جامعه ما در شرایط دشواری زندگی کرده اند و زندگی می کنند.
·       حق از این بابت با حریف منتقد است.

·       اگر کسی توان کاستن از بار سنگین مادران بالقوه و بالفعل جامعه را ندارد، بهتر است که بر آن نیفزاید.

·       ولی نباید فراموش کرد که نویسنده آدم است.

·       آدم در جامعه جایگاهی دارد و بنا بر جایگاهش به طبقه اجتماعی معینی وابسته است.
·       در نتیجه، افسار اسب سخن ـ چه بسا ـ به دست نویسنده نیست.

·       اجنه درونی، نویسنده را به اتخاذ موضع ایده ئولوژیکی معینی برمی انگیزند.
·       به قول خواجه شیراز:   

آنچه استاد ازل، گفت:
«بگو»، می گویند.

·       این تئوری خواجه در مورد مؤلف هم صادق است:
·       استاد ازل (اجنه طبقاتی ـ درونی) ایده ئولوژی خود را به نویسنده دیکته می کند.

7
بهانه هاي خوبی دست مردهاى فرصت طلب می دهد،
تا فردا هر زنى با شوهرش اختلاف پيدا كرد،
شوهره با زدن برچسب مشكل روحى و روانى بر پیشانی زن،
 ادعا كند كه
 ناكامى ها و سرخوردگى هايش را سر جهازش از خونه پدر آورده است.

·       ایراد حریف منتقد همین جا ست:
·       او سوبژکت شناخت را، مؤلف را، صاحب نظر را به نقد می کشد و اوبژکت شناخت را، خود نظر را، خاستگاه و پایگاه طبقاتی مؤلف را  فراموش می کند.

·       بدین طریق کار (انتقاد)  نیمه تمام می ماند.
·       بدین طریق، حقیقت عینی کشف نمی شود.
·       خواننده ی نقد حریف منتقد با حقیقت نیم بندی به خانه و یا به خواب می رود.

·       حقیقت نیم بند اما به درد کسی نمی خورد.
·       حقیقت نیم بند بدتر از دروغ است.

·       حقیقت باید کامل باشد تا حقیقت باشد.  

8

·       آنچه عیان است، این است که رابطه زن و شوهر، رابطه دیالک تیکی است.
·       رابطه ای مبتنی بر وحدت و تضاد است.
·       رابطه ای مبتنی بر سازش و چالش است.
·       مشخصه مؤلف، ریختن آب به آسیاب سازش است.
·       این آبی که توسط مؤلف به آسیاب سازش ریخته می شود، از چشمه زن ریخته می شود و نه از چشمه زن و شوهر.

·       موضع ایده ئولوژیکی مؤلف به موضع اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی شباهت دارد.
·       آنها هم همه آب ها را به آسیاب شوهر می ریزند و همه کاسه ها و کوزه ها را بر سر «ضعیفه» ی «ناقص العقل» «ناقص الدنده» خرد و خراب می کنند و به خیال خود شق القمر می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر