۱۳۹۵ آذر ۲۸, یکشنبه

تعارفات و تحریفات انجمن راه «کارگر» (11)


محمد رضا شالگونی
فیدل کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
 به عدالت اجتماعی وفادار ماند

ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

هر نوع طفره رفتن از این حقیقت و پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی
 و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی، جز واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت.

زیرا اگر سوسیالیسم
بدون پاگرفتن آن چیزی که مانیفستِ کمونیست
"جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم" می نامد،
غیر قابل تصور باشد،
 دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن چنین جنبشی است.

·       ما بهتر است که این دو جمله رئیس انجمن راه «کارگر» را در پیوند با هم مورد تأمل مجدد قرار دهیم:

1
هر نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم،  نبودِ دموکراسی و آزادی)  
و پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت.

·       سخن رئیس انجمن در این جمله اولا این است که سوسیالیسم قرن بیستم به دلیل فقدان آزادی و دموکراسی شکست خورده است.

·       کدام آزادی و کدام دموکراسی؟

·       دموکراسی پرولتری ـ توده ای و یا دموکراسی بورژوائی؟

·       آیا سوسیالیسم قرن بیستم می بایستی آزادی و دموکراسی بورژوائی را حفظ کند و یا با آزادی و دموکراسی توده ای جایگزین سازد؟

·       ضمنا چگونه جایگزین سازد، وقتی که صد میلیون نفر توان خواندن و نوشتن ندارند، چه رسد به داشتن توان تفکر و خوداندیشی و تمیز خیر از شر؟

2
هر نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم،  نبودِ دموکراسی و آزادی)  
و پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت.

·       سخن دوم رئیس انجمن این است که دموکراسی، خصلت طبقاتی ندارد.
·       در قاموس رئیس انجمن، دموکراسی روم باستان (دموکراسی اشرافیت بنده دار) فرقی با دموکراسی بورژوائی و دموکراسی توده ای ندارد.
·       برای اینکه دموکراسی فاقد خصلت طبقاتی است.   

3
هر نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم،  نبودِ دموکراسی و آزادی)  
و پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت.

·       سخن سوم رئیس انجمن این است که دموکراسی بورژوائی حیاتی ترین سنگر (های) پیکار طبقاتی استثمار شوندگان (توده های مولد و زحمتکش) است.

·       چرا و به چه دلیل؟

4
زیرا اگر سوسیالیسم
بدون پاگرفتن آن چیزی که مانیفستِ کمونیست
"جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم" می نامد،
غیر قابل تصور باشد،
 دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن چنین جنبشی است.

·       برای اینکه دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی شرط لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم» است.
·       و بدون پا گرفتن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، سوسیالیسم غیرقابل تصور است.
  
·       این به چه معنی است؟

·       رئیس انجمن قصد ابلاغ چه اندیشه ای را دارد؟

5

دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط لازم و حیاتی برای پا گرفتن چنین جنبشی است.

·       این سخن رئیس تحت شرایط معینی درست است.
·       برای اینکه جنبش توده ای پا بگیرد، به جمهوری دموکراتیک بورژوائی نیاز مبرم هست.

·       بورژوازی اما دیگر بورژوازی زمان مارکس و انگلس نیست.
·       بورژوازی اکنون، بورژوازی واپسین است.
·       بورژوازی واپسین فرقی با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ندارد.

·       رژیم انقلاب سفید به همان سان با دموکراسی بورژوائی و آزادی های سیاسی مخالفت داشت که اجامر جمهوری جماران (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی) دارد.

·       دموکراسی بورژوائی در متروپل های امپریالیستی نیز آن نیست که می نماید.
·       آزادی های الکی و دموکراسی فرمال برای آن است که پرولتاریا به فعالیت مخفی مبادرت نورزد و شناسائی انقلابیون دشوار نگردد.
·       به محض اینکه حزب کمونیست نیرو گیرد، رهبرانش ترور می شوند.
·       جمهوری اجامر جماران رهبران پرولتاریا را بی رحمانه و بی شرمانه رسوا می کند و نابود می سازد.
·       همین کار را بورژوازی تر و تمیز و تازه در جوامع امپریالیستی توسط جریانات فاشیستی خودپرورده انجام می دهد.

6
دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط لازم و حیاتی برای پایدار ماندن چنین جنبشی است.

·       رئیس انجمن در این جمله، ایده عجیب و غریبی را نمایندگی می کند:
·       دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی شرط لازم و حیاتی (یعنی تعیین کننده) برای پایدار ماندن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، تلقی می شود:

الف
·       این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، هم وسیله است و هم آماج.

ب
·       این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش برای جنبش است.

پ
·       این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش برای پیروزی و برقرار سوسیالیسم نیست.

ت
·       این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش بی آماج است.

ث
·       جامعه بنا بر این تئوری، در جنبش مدام می ماند.
·       آرام و قرار نمی پذیرد.

ج


·       این همان تئوری ادوارد برنشتین (مؤسس رویزیونیسم)  است.

·       این همان شعار او ست:
·       زنده باد جنبش ـ مرگ بر آماج.
·       جنبش همه چیز ـ آماج هیچ

ح
·       این بدان معنی است که با مطلق کردن دموکراسی بورژوائی و آزادی های سیاسی بنیادی کذائی، جامعه در وضع موجود درجا می زند، بی آنکه گامی جلوتر بگذارد.  

7

·       اکنون به سخنان مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیستی نظری می اندازیم تا ببینیم که تفاوت میان تفسیر رئیس انجمن از آن با نیات کلاسیک های مارکسیسم از چه قرار است:

کليه جنبش هايى که تاکنون صورت گرفته اند،
يا جنبش اقليت ها بوده اند
و يا  به سود اقليت ها خاتمه یافته اند.
جنبش پرولتاريا
جنبش مستقل اکثريتى عظيم است که به سود اکثريت عظيم منتهی می شود.
  
8
کليه جنبش هايى که تاکنون صورت گرفته اند،
يا جنبش اقليت ها بوده اند
و يا  به سود اقليت ها خاتمه یافته اند.

·       مارکس و انگلس در این جمله به تفاوت ماهوی جنبش های بردگان  و دهقانان و بورژوازی با جنبش پرولتاریا اشاره دارند:

الف
·       جنبش های ماقبل پرولتری یا مستقیما و بدون واسطه به نفع اقلیتی بوده اند و یا به نفع اقلیتی تمام شده اند.
·       مثلا جنبش بردگان، به سرنگونی اشرافیت بنده دار و قدرت یابی اشرافیت فئودال و روحانی منجر شده است.
·       برده های سابق نیز ـ خواه و ناخواه ـ در اثر لغو مناسبات تولیدی برده داری، از قید وبند بردگی رهائی یافته اند و رعیت شده اند.
·       ولی سطح توسعه نیروهای مولده، قدرت یابی توده های برده را مجاز نمی داشت.
·       در نتیجه برده ها سوبژکت تاریخ نبوده اند و نمی توانستند باشند.

ب
·       جنبش های دهقانی و حتی جنگ های سی ساله دهقانان (رعایا) نیز به نفع اقلیتی به نام بورژوازی تمام شده اند.
·       درست به همان دلیل که سطح توسعه نیروهای مولده به قدرت رسیدن توده های دهقانی را مجاز نمی داشت.

·       این بدان معنی است که نه توده های برده سوبژکت تاریخ بوده اند و نه توده های رعیت.
·       سوبژکت تاریخ در جنبش های بردگان، اشرافیت فئودال و روحانی بوده است.
·       سوبژکت تاریخ در جنبش های دهقانی، بورژوازی بوده است.

پ
جنبش پرولتاريا
جنبش مستقل اکثريتى عظيم است که
به سود اکثريت عظيم منتهی می شود.

·       جنبش پرولتری اما جنبش طبقه ای طراز نوین است که در دامان بورژوازی پرورش یافته و سوبژکت طراز نوین تاریخ است.
·       آن سان که آزادی پرولتاریا از قید و بند سرمایه داری به خودی خود به معنی آزادی بشریت از قید و بند بردگی از هر نوع است.

·       این کجا و تفسیر رئیس انجمن کجا؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر