۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

سیری در شعری از شیخ شبستر (۲)


تحلیلی از
میمحا نجار

پیشکش به 
نور دیده ی خلق

 فرج الله میزانی
(جوانشیر)
 
کنزالحقایق
در مناظره موسی علیه السلام

در جست و جوی تفاسیر متفاوت از دیالک تیک ارنی ـ لن ترانی به این شعر فوق العاده غنی و زیبای شیخ شبستر برخوردیم و حیف مان آمد که سرسری از آن بگذریم.

۱
چو موسی باز می ‌گردید از طور
در آن وادی سیاهی دید از دور
چو نزدیکش رسید، او بود شیطان
که می ‌نالید از دوری و عصیان

معنی تحت اللفظی:
حضرت موسی در بازگشت از کوه طور، چشمش به سیاهی ئی در دور دست افتاد.
وقتی بدان نزدیک شد، دید که ابلیس است و از درد دوری و عصیان می نالد.


این شعر شیخ شبستر ما را از خیلی نظرها به یاد سه شعر عصیانی فروغ فرخزاد می اندازد.
فروغ اشعار چندین صد بیتی در رابطه با دوئالیسم دیر آشنای الله و ابلیس دارد که ما آنها را بیت به بیت مورد تحلیل قرار داده ایم.


۲
 
فروغ در شور و خروش عصیان، دیالک تیک الله و ابلیس را وارونه می سازد و به جانبداری از ابلیس می پردازد و ابلیس را به عوض الله مورد پرستش قرار می دهد.
این سه شعر عصیان آلود فروغ سرشار از استدلال منطقی اند.
فروغ تئولوژی را به چالش می کشد و آچمز و مات می کند.


۳
چو موسی باز می ‌گردید از طور
در آن وادی سیاهی دید از دور
چو نزدیکش رسید، او بود شیطان
که می ‌نالید از دوری و عصیان

شیخ شبستر بمراتب تیزتر و فلسفی تر از فروغ، دوئالیسم الله و ابلیس را به شکل دیالک تیک الله و ابلیس بازتولید می کند و برای تبلیغ ایده ئولوژی خود به خدمت می گیرد.
شیخ شبستر ـ بی کمترین شباهت به نمایندگان با عمامه و بی عمامه تئولوژی (فقه، شریعت) ـ بسان فروغ،  ابلیس را از منظری دیگر بازتعریف و عملا تطهیر و تقدیس می کند.
او به همین دلیل و با همین بینش، موسی ـ کلیم الله ـ را به گفتگو با ابلیس برمی انگیزد.


۴
چو نزدیکش رسید، او بود شیطان
که می ‌نالید از دوری و عصیان

ابلیس در این بیت از درد فراق و عصیان می نالد.
سؤالی که بلافاصله به ذهن خواننده این بیت خطور می کند، این است که دوری از کدام یار، ابلیس را به عصیان کشیده و به ناله بر انگیخته است؟
خواننده بلافاصله متوجه می شود که ابلیس در قاموس شیخ شبستر، کمترین شباهتی به ابلیس تئولوژی و روحانیت ندارد.

مظهر شر و زشتی و پلشتی و پستی مطلق کجا و درد فراق از یار و عصیان کجا؟
مظهر بی رحمی، بی مهری و بی تفاوتی مطلق کجا و زار زدن عصیان آلود در فراق یار کجا؟


۵
چو موسی دید او را رحمش آمد
کمانش شد که آن دم خشمش آمد
به شیطان گفت موسی:
« ای گنهکار،
چرا سجده نکردی، تا شوی خوار؟»

معنی تحت اللفظی:
دل حضرت موسی به حال ابلیس بشدت سوخت.
ولی با تداعی شرح حال او به خشم آمد و از او پرسید:
«چرا به حوا و آدم سجده نکردی، تا خفت و خواری از خود نشان دهی؟»


در این سؤال حضرت موسی از ماهیت آنتی هومانیستی الله پرده برداشته می شود:
الله نه طرفدار عزت و غرور و سربلندی انسان ها، بلکه درست برعکس، طالب سرسخت خفت و خواری آنها ست.



سعدی در یکی از حکایات خود، شرح حال عابدی را بازگو می کند که صدای سگ در می آورد.
آن سان که سکنه حوالی صومعه او، خیال می کنند که گله ای از ددان درنده در حال دریدن عابدند و به یاری اش می شتابند.


دلیل عابد هم شنیدنی است و هم افشاگر است:
«دیدم که خدا اشتیاق عظیمی به خفت و خواری آدمیان دارد.
به همین دلیل خودم را تا حد خوارترین موجودات ـ سگ ـ تنزل دادم تا باب میل و پسند او شوم.»


۶
به شیطان گفت موسی ای گنهکار:
« چرا سجده نکردی، تا شوی خوار؟»

شیخ شبستر در نهایت خموشی و بی سر و صدائی هم با شیخ شیراز مرزبندی ایده ئولوژیکی می کند، هم با طبقه حاکمه فئودالی و هم با تئولوژی و روحانیت.

عرفان انقلابی قرون وسطی همین است که شیخ شبستر ـ معاصر با شیخ شیراز ـ با قاطعیت و ‍پیگیری بی چون و چرا نمایندگی می کند:
باز تعریف هومانیتسی ـ انقلابی مفاهیم و مقولات فلسفی و دگم های (جزم های) مذهبی.


این کسب و کار عرفای قرون وسطی، چیزی جز جویدن ستون فقرات تئولوژی از درون نبوده است.

این موضعگیری شیخ شبستر چیزی جز رزم ایده ئولوژیکی پیگیر، ریشه ای و رادیکال بر ضد فئودالیسم و روحانیت نبوده است.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر