۱۳۹۳ آذر ۱۶, یکشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (63)



تحلیلی از شین میم شین

سحرگه رهروی در سرزمینی
همی ‌گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی

خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

·        معنی تحت اللفظی:
·        رهروی سحرگاهان این معما را به همدمش می گفت:
·        «ای صوفی، اگر شراب چهل روز در کنجی گذاشته شود و تکان نخورد، صاف و زلال می شود.
·        خدا از خرقه ای که در آستینش صد بت باشد، صد بار نفرت دارد.»

1
·        خواجه در این بیت، عزلت گزینی چهل روزه صوفیان را با گذشت چهل روز از گذاشتن شراب در گوشه ای مقایسه می کند و نتیجه حاصله این می شود که شراب پس از گذشت چهل روز صاف و زلال می شود، ولی صوفی برعکس شراب نه صاف و زلال، بلکه آلوده و پلید می گردد.
·        آن سان که در آستین خرقه اش صدها بت جا می گیرد.

2
·        خواجه در ابیات دیگر که مورد بررسی قرار گرفته اند، علنی تر از این غزل، صوفیان را به الحاد و کفر متهم می کند.
·        خواجه در این غزل نیز صوفیان را به پرستش بت های متنوع متهم می کند.
·        این غزل خواجه سرشار از یأس و بدبینی است و حاکی از دشواری مبارزه طبقه حاکمه با اهل عرفان است:

مروت گرچه نامی بی ‌نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

نمی ‌بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی

درون ‌ها تیره شد، باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی

اگر چه رسم خوبان تندخویی است
چه باشد گر بسازد با غمینی

ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش را از پیش بینی

نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر