سرچشمه:
صفحه فییبوک زهره
گاف
سنگزاد
دکتر شريعتى
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺪﯾﺠﻪٔ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺖ،
ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺴﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ،
ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺳﺖ،
ﺑﺎﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻧﻪ، ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ.
پایان
·
این لاطائلات را احتمالا دکتر شریعتی در سخنرانی ئی برای زنان و دختران اجنه
بازار بر زبان رانده است.
·
هدف و آماج او به احتمال قوی، ارائه سرمشقی از فاطمه برای زنان کشور یأجوج و مأجوج
بوده است.
·
سؤال اما این است که چرا دکتر خیلی خیلی مدرن و بی عمامه برای سرهم بندی کردن
سرمشقی به صدر اسلام، یعنی به هزار سال قبل رجعت کرده است؟
·
مگر در طول تاریخ هزارساله جامعه و جهان قحط زن سزاوار به الگو وارگی برای
زنان و مردان بوده است؟
1
·
به عنوان مثال، حدود بیست سال قبل از سخنرانی حریف، زن جوان انقلابی، آگاه و دلاوری
به عنوان اعتراض نسبت به سرکوب خونین جنبش توده ای، جلوی تانک های کودتا می ایستد
و پاهایش قلم می شوند.
·
پروانه نه اسطوره، بلکه واقعی است.
·
چرا نباید الگو و سرمشق زن ایرانی پروانه ای واقعی، ملموس و معاصر، بلکه فاطمه
ای اسطوره ای، خیالی، ناملموس و نامعاصر باشد؟
2
·
چند سال قبل از پروانه، پروینی در این ویرانه زیسته است که تجلی تفکر و شناخت و
شعور خارق العاده بوده است.
·
چرا سرمشق و الگوی زن ایرانی نباید پروینی خردگرا، اندیشنده، واقعی و معاصر،
بلکه فاطمه ای اسطوره ای و خیالی از هزار سال پیش باشد؟
3
·
فلاکت و نکبت فوندامنتالیسم همین است.
·
فوندامنتالیسم همشیره فاشیسم است و از آینده و حال همانقدر دل خوشی دارد که از
وبا و حصبه و طاعون.
الف
·
فوندامنتالیسم ایدئال خود را در گذشته ای دور می جوید، برای اینکه آینده ای در
دیدرس طبقاتی ندارد.
ب
·
فوندامنتالیسم ایدئال خود را در گذشته های برباد رفته و از یاد رفته می جوید،
برای اینکه بلحاظ طبقاتی فاقد دورنمای آتی است.
ت
·
فوندامنتالیسم سرمشق و الگوی زیست خود را در گذشته های مدفون می جوید، برای
اینکه سودای رجعت به «ریشه های» کذائی پوسیده را بر سر دارد و در بهترین حالت
سودای ترمز کردن لکوموتیو تاریخ را.
4
·
ایدئالیزه کردن سوبژکتیف، دلبخواهی و مصلحتی ـ طبقاتی فاطمه اما بی دلیل نیست.
الف
·
فاطمه بطور سوبژکتیف و دلبخواهی و مصلحتی ـ طبقاتی ایدئالیزه می شود تا توده
زن ایران ایدئال زدائی شود.
ب
·
فاطمه الگو واره قلمداد می شود تا توده زن ایران بی الگوی انقلابی و خلقی
بماند.
ت
·
فاطمه بطور سوبژکتیف و بسته به نیازهای طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوائی به عرش اعلی
برده می شود، تا زن ایرانی هویت زدائی شود و هپیلی هپو، خرفت و خر بماند.
5
·
فاطمه هر چی باشد، حتی اگر نابغه ای در هزار سال قبل از این باشد، سواد و
شعورش در حد کودکان کودکستان های فعلی خواهد بود.
·
چگونه می توان بدون عرق شرم بر جبین از چنین کسانی الگو تراشید و سرمشق ساخت؟
6
·
فاطمه که سهل است، آثار فلاسفه هزار سال پیش از سطح بسیار نازل شناخت و شعور
حکایت می کنند.
·
اگر چنین نبود، دین و مذهب به درجه شعور حاکم در آن روزگار ارتقا نمی یافت و
بیانگر عالی ترین سطح شناخت و شعور در آن زمان تلقی نمی شد.
·
اینکه معجزه دو شقه کردن کره ماه به اشاره انگشتی به خورد مردم داده می شود،
خود بهترین دلیل بر سطح فوق العاده نازل شناخت و شعور است.
·
چگونه می توان در آستانه قرن بیست و یکم دختر برده داری را که دعوی پیامبری
دارد تا به نظام بردگی مشروعیت ببخشد، به سرمشقی برای زنان کشور تبدیل کرد و شرم
نکرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر