۱۳۹۳ فروردین ۱۳, چهارشنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (26)


اسماعیل خوئی
 (۱٨ خرداد ۱٣۹۲ ، بیدرکجای آتلانتا)     
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
تحلیلی از شین میم شین
   
اینگونه است که تاریخ ،
در تصوّرِ ما،
چرخه ‌ای‌ است
که تا همیشه گِرداگِردِ خویش می ‌گردد:
و هیچ ‌چیزی
در آن
هیچگاه
هشدارِ بیم یا که نویدِ امید نیست.

1
·        اسماعیل خوئی در این بند شعر، دیالک تیک علت و معلول را برای توضیح فاجعه بینشی سوبژکت (ما) مورد نظر خویش به خدمت می گیرد:
·        تصور حرکت تاریخ به مثابه حرکت چرخه وار (حرکت دایره وار) به مثابه علت،  ایستائی شعور اجتماعی، فلج فکری، سرگیجه و سردرگمی پایدار، قحط «هشدارِ بیم و نویدِ امید!» را به عنوان معلول پدید می آورد، معلولی که به نوبه خود بر علت خویش تأثیر متقابل می گذارد.
·        می توان گفت که اسماعیل خوئی، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک بینش مبتنی بر چرخش چرخه وار تاریخ و فقدان «هشدارِ بیم و نویدِ امید!» بسط و تعمیم می دهد.
·        این اما هنوز تمامت غنای نظری نهفته در این بند شعر نیست.

2
و هیچ ‌چیزی
در آن
هیچگاه
هشدارِ بیم یا که نویدِ امید نیست.

·        اسماعیل خوئی برای تبیین افلاج فکری ناشی از بینش مبتنی بر چرخش چرخه وار تاریخ را با دیالک تیک دیرآشنای بیم و امید تبیین می دارد که فی نفسه خیلی زیبا و در عین حال فوق العاده رئالیستی است. 


·        شیخ دیالک تیسین شیراز همین دیالک تیک بیم و امید را صدها سال پیش برای تبیین افکار بلند خویش بکرات به خدمت گرفته است:

الف
سعدی
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص 11 ـ 15.)  
مکن، تا توانی دل خلق ریش
وگر می کنی، می کنی بیخ خویش

اگر جاده ای بایدت مستقیم
ره پارسایان، امید است و بیم

که بخشایش آرد بر امیدوار
به امید بخشایش کردگار

·        سعدی در رهنمود به سلاطین باقوه و بالفعل (شاهان و شاه زادگان) رعایت اکید همین دیالک تیک بیم و امید را معیاری برای تمیز راه پارسایان از راه مفسدان می داند:
·        دیالک تیک بیم و امید در فلسفه سعدی مستقلا مورد بررسی قرار گرفته و می گیرد.

ب
در این کوش، تا با تو ماند مقیم
که هرچ از تو ماند، دریغ است و بیم

که دستی به جود و کرم کن دراز
دگر دست کوته کن از ظلم و آز

·        سعدی در این دو بیت نیز دیالک تیک بیم و امید را به شکل دیالک تیک بخشش و ریاضت و داد بسط و تعمیم می دهد.

ت
ثنا گفت بر سعد زنگی کسی
که بر تربتش باد رحمت بسی

درم داد و تشریف و بنواختش
به قدر هنر، پایگه ساختش

چو الله و بس دید بر نقش زر
بشورید و برکند خلعت ز بر

بخندید، کاول ز بیم و امید
همی لرزه بر تن فتادم چو بید

به آخر ز تمکین الله و بس
نه چیزم به چشم اندر آمد، نه کس

·        سعدی در این حکایت بوستان نیز برای نشان دادن پسیکولوژی سکنه کشور در مقابل سلاطین، دیالک تیک بیم و امید را به خدمت می گیرد.
·        سلطان به هنرمندی خلعت می بخشد و هنرمند به محض دیدن نقش الله و بس (لا حول و لا قوة الا بالله)  بر سکه و مدال زر، می شورد، خلعت از تن بدر می درد و دور می اندازد.

3
و هیچ ‌چیزی
در آن
هیچگاه
هشدارِ بیم یا که نویدِ امید نیست.

·        اسماعیل خوئی اما ـ شاید برای اولین بار ـ دیالک تیک بیم و امید را با فرم و محتوای فلسفی ـ نظری (تئوریکی)  غنی و حاصلخیز نوینی فرمولبندی می کند:
·        او از ترکیب دیالک تیک هشدار و نوید و دیالک تیک بیم و امید، دیالک تیک مرکب مطلقا نوینی تشکیل می دهد تا اندیشه ارزشمند خود را به تبیین بنشیند:
·        دیالک تیک هشدار بیم و نوید امید را.

4
·        این ابتکار عمل بی سابقه را کارل مارکس در شاهکار خود تحت عنوان «سرمایه» برای اولین بار در تاریخ فلسفه، در ترکیب دیالک تیک فرم و محتوا با دیالک تیک نمود و ماهیت (بود، به قول سعدی) انجام داده است و حاصل آن دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی بوده است.
·        یاد خروشان حکیم توده ها به یاد باد!

·        این کرد و کار اسماعیل خوئی ـ خواه آگاهانه و خواه بطور خودپو ـ هم ستایش انگیز است و هم شادی بخش.
·        بنی بشر هرگز تسلیحات تفکر ژرفکاوتر و مؤثرتر از شناخت افزارهای دیالک تیکی نداشته و نخواهد داشت.   

5
و هیچ ‌چیزی
در آن
هیچگاه
هشدارِ بیم یا که نویدِ امید نیست.

·        بنظر شاعر، در جهان بینی سوبژکت (ما) مورد نظر او هیچ چیز ـ هیچگاه ـ از خطرات مهیب و مهلک، هشدار نمی دهد و هیچ چیز ـ هیچگاه ـ  نویدبخش امیدی، رهایشی، رستگاری ئی نیست.

·        سؤال اکنون این است که این جهان بینی کدامین سوبژکت اجتماعی است؟
·        به عبارت دیگر، «ما» ی مورد نظر شاعر کیست که آئینه ای کژ و کوژ از این دست به دست دارد؟
·        و یا به زبان فلسفی، این آئینه کژ و کوژ، جام جهان نمای (جهان بینی) کدامین طبقه اجتماعی است؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر