سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم
(گلستان با ب اول، ص 30)
تحلیلی
از شین میم شین
یکی
از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از
عبادت ها کدام فاضلتر است؟
گفت:
«تو را خواب نیمروز،
تا
در آن یک نفس، خلق را نیازاری!»
ظالمی
را خفته دیدم نیمروز
گفتم:
«این
فتنه است، خوابش برده، به!
و
آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن
چنان بدزندگانی مرده، به!»
پایان
یکی
از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از
عبادت ها کدام فاضلتر است؟
گفت:
«تو را خواب نیمروز،
تا
در آن یک نفس، خلق را نیازاری!»
·
معنی تحت اللفظی:
·
یکی از سلاطین بی انصاف از پارسائی پرسید:
·
«بهترین عبادت کدام است؟»
·
پارسا در پاسخ گفت:
·
«بهترین عبادت برای تو
خواب ظهر است تا در این لحظه کوتاه آزارت به کسی نرسد.»
1
یکی
از ملوک بی انصاف،
پارسائی
را پرسید، که از عبادت ها کدام فاضلتر است؟
·
گزینش واژه ها از سوی سعدی ـ به مثابه خدای سخن ـ همیشه
سنجیده، اندیشیده و حساب شده است.
·
اینکه سعدی از واژه «انصاف» به جای عدل و داد استفاده می
کند، بی دلیل نیست.
·
چون یکی از معانی واژه «بی انصافی» عدم رعایت میانه روی
و اعتدال است.
·
رعایت اعتدال و یا نگهداری اندازه در سلب مالکیت از توده
مولد و زحمتکش است.
2
·
سعدی و بعدها حافظ مخالفتی با بهره کشی بنده داری ـ فئودالی
از توده های مولد و زحمتکش ندارند.
·
بهره کشی از توده ها اما بنظر این ایدئولوگ های فئودالیسم
باید حد و اندازه داشته باشد.
·
اعتدال باید رعایت شود.
·
چون در غیر این صورت رعایا یاغی می شوند و یا پا به فرار
می گذارند و از طریق گدائی و دزدی و دیگر شیوه های زیست لومپنی روزگار می گذرانند
و یا به بیگانه پناه می برند.
·
آن سان که نه از تاک نشان می ماند و نه از تاکنشان:
·
نه از تولید کشاورزی، دامداری، صنعت دستی و تجارت نشانی
می ماند و نه از جامعه و اشرافیت بنده دار و فئودال و سلطنت و سلاطین.
3
·
واژه «عدل» هم در قاموس سعدی و حافظ به معنی رعایت
اعتدال است و با مفهوم عدل و داد در قاموس حکیم طوس یکسان نیست.
·
در ایدئولوژی فئودالی، سلاطین و ملوک بطور بنیادی و فی
نفسه مظهر خیر و عدل اند.
·
معیار مرزبندی بین سلاطین و یا ملوک اما رعایت اعتدال
است.
·
به همین دلیل است که سعدی از ملوک بی انصاف سخن می گوید
و نه از ملوک بیدادگر.
·
فرق اساسی سعدی با فردوسی هم همین است.
·
فردوسی منادی و حامی رادیکال و سرسخت داد و مخالف آشتی ناپذیر
بیداد است.
4
یکی
از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از
عبادت ها کدام فاضلتر است؟
گفت:
«تو را خواب نیمروز،
تا
در آن یک نفس، خلق را نیازاری!»
·
صحت نظر ما در همین پرسش و پاسخ پادشاه و پارسا تأیید می
شود:
·
پارسا خواب نیمروز پادشاه بی انصاف را و در بدترین حالت مرگ زنده هائی از قبیل او را
مصلحت می داند.
·
فردوسی اما حد و مرز سوبژکت ستم را، یعنی خطه خاص را در
می نوردد و برچیدن بساط ستم را، حل مسئله در مرحله عام را تئوریزه می کند.
·
فردوسی توده را به قیام برمی انگیزد تا دمار از دودمان
ضحاک کشیده شود.
·
خلق در قاموس سعدی و حافظ، هیچ کاره و هیچ واره است و
پادشاه همه کاره و همه چیز واره.
·
خلق در قاموس حکیم طوس اما موتور تحول اجتماعی است، سوبژکت
تاریخ است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر